نتایح جستجو

  1. farahikia83

    // ... به نفر بعدیتون یک شعر هدیه بدین ...\\

    اگر با من نبودش هیچ میلی چرا ظرف مرا بشکسته لیلی
  2. farahikia83

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    گر به سر منزل سلمی رسی ای باد صبا چشم دارم که سلامی برسانی ز منش به ادب نافه گشایی کن از آن زلف سیاه جای دل های عزیز است به هم بر مزنش گو دلم حق وفا با خط و خالت دارد محترم دار در آن طره عنبر شکنش
  3. farahikia83

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    حداوندا نگارم را نگهدار همه دار و ندارم را نگهدار ندارم غیر از او گلی در این باغ گلم باغم بهارم را نگهدار ---- خوش می دونه! پس چرا بگم. ;)
  4. farahikia83

    مشاعرۀ سنّتی

    یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش می سپارم به تو از چشم حسود چمنش
  5. farahikia83

    قطره‌های چکیده از قلم من (سروده‌هاي اعضاي تالار)

    ز بزم عاشقون چندیست برونم چرا تنهام والله ندونم خدایا گر دلم سنگ است و خار است دل نرمی بده اینجا نشونم
  6. farahikia83

    مشاعرۀ سنّتی

    یکی روبهی دید بی دست و پای فرو ماند در لطف و صنع خدای
  7. farahikia83

    مشاعرۀ سنّتی

    دست از طلب ندارم تا ماه من برآید یا تن رسد به جانان یا جان از بدن درآید ----- جواب شعر رنگ خدا بود.
  8. farahikia83

    داستان هاي كوتاه

    به نظر من نمی تونم آغاز پذیرفتن شکسته. همه ما می تونیم اگه باور داشته باشیم. استفان هاوکینگ رو اگه بشناسی به اوج قدرت انسانها پی می بری. هاوکینگ بنا به مریضی که داره نمی تونه غیر از انگشای دستش رو حرکت بده. کلا فلج شده. اما در حال حاضر جزء نخبه های علمه و در مورد فضا و زمان نظریه هایی هم داره.
  9. farahikia83

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    چاره کار کجا و من بیمار کجا دل دیوانه کجا و خانه یار کجا به شب تیره من آن مه تابان تویی یا رب این ماه کجا و آن شب تار کجا ای خدا کی برسد به انتها هجرانم روز هجران کجا و آخر کار کجا بی تو ای نازگلم روز و شب گریانم وصل محبوب کجا و گریه زار کجا غم تلخیست نشسته بر دل بی تابم دل و دلدار کجا و غم و...
  10. farahikia83

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    ممنون از لطفت. شد از آن زلف پریشان، پریشان دلم یا رب از این عشق مگردان پشیمان دلم من نه آنم که کنم تاب و صبوری ز فراق در بوته سودا مگردان بدین سان دلم
  11. farahikia83

    // ... به نفر بعدیتون یک شعر هدیه بدین ...\\

    شعر تو هم به دل میشینه. این یکی از شعرای قدیمی منه: سوگند به خدا جز تو مرا حاجت نیست سر کنم بی تو شبم با می ناب عادت نیست نه من آنم که صبوری کنم از فرقت جان چه کنم کز غم هجران توأم طاقت نیست.
  12. farahikia83

    مشاعرۀ سنّتی

    یارا یارا گاهی دل ما را به چراغ نگاهی روشن کن چشم تار دل را چو مسیحا به دمیدن آهی روشن کن
  13. farahikia83

    // ... به نفر بعدیتون یک شعر هدیه بدین ...\\

    آتش به دلم زن که دل آرام نخواهم آرام ز من گیر که سرانجام نخواهم با آن نفس رفته بگو باز نیاید از من بِسِتان جان که فرجام نخواهم --- از خودم بود. لطفا نظرتونو بگین.
  14. farahikia83

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    از عشق تو مجنون شدنم گشته بهانه سرگشته شوم تا که روم خانه به خانه شمعم شوی پروانه صفت دور تو گردم بال و پرم از شعله بسوزم به نشانه ---- شعر از خودم. تقدیم به monazzah
  15. farahikia83

    مشاعرۀ سنّتی

    تا به تو دادم دل و دین ای صنم بر همه کس گشته یقین ای صنم «من ز تو دوری نتوانم دگر وز تو صبوری نتوانم دگر»
  16. farahikia83

    دست‌نوشته‌ها

    گیج شدم. هر کسی یه جور نگاهم می کنه. تو نگاه همه یه جور محبت حس می کنم اما تا میام اعتماد کنم، وای نه! سخته. من یکی که نمی تونم راحت راز دلمو بگم. آخه می دونی؟ من یه راز خیلی خیلی بزرگ دارم. اونقدر بزرگ که می ترسم اگه بگم دیگه کسی دوستم نداشته باشه. چی بگم؟ از کی بگم؟ از اونی که بی خداحافظی...
  17. farahikia83

    قطره‌های چکیده از قلم من (سروده‌هاي اعضاي تالار)

    ساقی پیاله بر شکن، می را نه سود است و ثمر زان شور و زان مستی بگو ما را چه حاصل شد مگر جز آنکه بدمستی کنیم، انکار این هستی کنیم یک دم چو آسوده شدیم، آن غم کماکان پر اثر ساقی بگو یارم کجاست، آن دلبر نازم کجاست روحم چو دور است از بدن، می را چه می‌خواهم دگر گشته جدا از جان من، جانان زلف ‌افشان من...
  18. farahikia83

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
  19. farahikia83

    مشاعرۀ سنّتی

    می خواره و سر گشته و رندیم و نظر باز وآنکس که چو ما نیست در این شهر کدام است
  20. farahikia83

    مشاعرۀ سنّتی

    بهار آمد بیا تا داد عمر رفته بستانیم به پای سرو آزادی سر و دستی برافشانیم
بالا