(رها)
پسندها
1,761

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • تو حق نداری
    عاشق کسی بمانی
    که سال‌هاست رفته!
    تو مال کسی نیستی، که نیست..

    تو حق نداری
    اسم دردهای مزمنت را
    عشق بگذاری..
    تو می‌توانی مدیون زخم‌هایت باشی
    اما محتاج آنکه زخمیت کرده، نه!

    دست بردار
    از این افسانه‌های بی‌ سر و ته
    که به نام عشق فرصت عشق را
    از تو می‌گیرد..
    آنکه تو را زخمی خود می‌خواهد
    آدم تو نیست..
    آدم نیست و تو سال‌هاست
    حوای بی‌آدمی!
    حواست نیست..

    #افشین_یداللهی
    عید که آمد
    فکری برای آسمان تو خواهم کرد
    یادم باشد روزهای آخر اسفند
    دستمال خیسی روی ستاره‌هایت بکشم
    و گلدانی کنار ماهت بگذارم..

    زندگی همیشه
    که این‌جور پیچ و تاب نخواهد داشت!
    بد نیست گاهی هم
    دستی به موهایت بکشی
    بایستی کنار پنجره
    و با درخت و باغچه صحبت کنی..

    پنهان نمی‌کنم که پیش از این سطرها
    «دوستت دارم» را می‌خواسته‌ام بنویسم!
    حالا کمی صبر کن..
    بهار که آمد فکری برای آسمان تو
    و سطرهای پنهانی خودم خواهم کرد..
    سلام عزیزم
    ممنون به یادم بودی
    واسم دعا کن...لطفا

    راستی سال نو رو هم تبریک میگم،امیدوارم سال 96 یکی از بهترین سال های زندگیت باشه:heart:
    دوست دارم سه شنبه‌ی آخر اسفند
    از زیر کرسی تنهایی‌ام نبودنت را
    بکشم بیرون..
    بی‌اندازم کف اتاق شعر بپاشم روش!
    کبریت بزنم
    و از آتش یک سال انتظار بپرم..

    بهار بی‌حضور تو
    کابوس این خواب زمستانی است!
    دوست دارم
    شکوفه، بهانه‌ی تو باشد
    تو پیراهن تمام فصل‌ها
    که در راهند..

    #سید_محمد_مرکبیان
    [Forwarded from کانال رسمی عاشقانه‌ها]
    [ Photo ]
    امشب
    به بالاترین نقطه‌ی این شهر می‌روم
    دور از شلوغی و هیاهو
    در گوش بالن آرزوها از تو می‌گویم
    خدا کند که
    راه خانه‌ات را بلد باشد!

    #فربد_فروتن
    دختر، زودتر راه می رود
    زودتر به تکلم می افتد
    اصلا انگار از همان اول، عجله دارد
    انگار هیچ وقت برای خودش وقت ندارد
    حتی بازی هایش، رنگ و بوی جان بخشیدن دارد
    چنان معصومانه عروسکش را در آغوش می فشارد؛ گویی سال هاست طعم شیرین مادری را چشیده است.


    دختر بودن یعنی همیشه عجله داشتن برای رساندن محبت به دستان دیگران
    دختر که باشی مهربانی ات دست خودت نیست
    خوب می شوی حتی با آنان که چندان با تو خوب نبوده اند
    دل رحم می شوی؛ حتی در مقابل آنهایی که چندان رحمی به تو نداشته اند
    دختر که باشی زود می رنجی، زود می بخشی، زود می گریی، زود می خندی
    تو مامورِ احساس، روی زمین هستی!

    بی تو و بازیگوشی هایت جهان می میرد دختر جان ....
    چشم ها قادرند زندگی را زیر و رو كنند،
    گاه با حرف هایشان
    گاه با نگاهشان...
    وقتی حرف زیاد باشد،
    درد زیاد باشد،
    گوش شنیدن نباشد،
    چشم ها پلک زدن را فراموش میكنند...
    خیره ماندن را شروع میكنند...
    نخوابیدن را یاد میگیرند...
    امان از خیره ماندن چشم ها...
    زمین و زمان را كن فیكون میكند...
    حرف چشم های خیره
    بویِ انتظار میدهد...
    بوی نبودن...
    بوی درد...

    وحید رضا خانی
    بی حس شده ام
    از درد
    از بغض
    فقط گاهی
    خطِ اشکی میسوزاند صورتم را
    عطرهای خوب،
    جای خالیشان هم بوی خوب میدهد
    درست مثل جای خالی تو
    ‍ (http://axnegar.fahares.com/axnegar/vhU8qwLsZmVYz2/2644665.jpg) همه‌چیز می‌گریزد از من...

    همه‌چیز می‌گریزد از من. زندگی‌. خاطره‌ها. خواب‌وخیال‌ها. خودم. آدمِ دیگری‌ می‌شوم وقتی خودم را می‌بینم. آدمِ دیگری می‌شوم وقتی به خودم فکر می‌کنم. در پیاده‌رو آدمِ دیگری‌ست که می‌آید و با من قدم می‌زند. قدم‌های مرا برمی‌دارد و می‌رود.
    کشوی میز را که باز می‌کنم نوشته‌ای از من نیست که می‌بینمش؛ نوشته‌ی آدمِ دیگری‌ست به خطّ من. من از این چیزها نمی‌نویسم هیچ‌وقت. من از این کلمات استفاده نمی‌کنم هیچ‌وقت.
    خوابْ شب‌ها دریغ می‌کند خودش را از من. بیدار می‌شوم از خوابْ می‌بینم این خوابِ آدمِ دیگری‌ست که من را به خواب می‌دیده. می‌‌خوابم و در خوابِ آدمِ دیگری بیدار می‌شوم. بیدار که می‌شوم خوابَم هنوز.
    نوشته‌ی من این نیست که در کشوی میز جا خوش کرده. نوشته‌ی من همین است که می‌نویسم. نوشته‌ای که هیچ‌وقت ننوشته‌ام.

    "فرناندو پسوآ"
    باید اعتراف کنم که یک آرزو را با خود به گور می‌برم:
    خیلی دلم می‌خواهد وقتی که از دنیا رفتم، هر ده سال یک‌بار، از میان مرده‌ها بیرون بیایم ، خودم را به یک کیوسک برسانم و با وجود تنفری که از رسانه‌های جمعی دارم ، چند روزنامه بخرم
    این آخرین آرزوی من است: روزنامه‌ها را زیر بغل می‌زنم ، بعد کورمال‌ کورمال به قبرستان بر‌می‌گردم و از فجایع این جهان باخبر می‌شوم؛

    و سپس ، با خاطری آسوده ، در بستر امن گور خود دوباره به خواب می‌روم

    "لوییس بونوئل"
    خواب زده ی شهر غمم
    تو بخوان از چشم من
    این سرود بی کسی
    و هجر یار
    اگر آمدى



    به دلت بد نیار

    شهر همان شهر است

    کوچه همان کوچه، خانه همان خانه

    تنها من ...

    کمى مرده ام .!!
    درد دارد...
    وقتی ساعت ها می نشینی،
    به حرف هایی که هیچ وقت قرار نیست بگویی
    فکر می کنی!!
    فدات عزیزدلم:-**
    اختیاری داری این چه حرفیه، خیلی هم خوشحال شدم بودی:w38:
    ان شالله هیچ چیز غیرممکن نیست....یه روز یه جایی شاید واقعی شدیم:smile:
    مواظب خودت باش عزیزم
    خدانگهدارت باشه:gol:
    شماره حساب دلتون و
    نداشتم تاشادی براتون واریزکنم
    رمزش ونداشتم تاغمهاتون و
    برداشت کنم
    ولی از خودپرداز دلم
    بـراتـون بهترينــا رو آرزو كــردم :heart::gol:
    مثل منی پس...اشتراکاتمون داره زیاد میشه ها...:D
    مزاحمت نمیشم عزیزم
    خیلی خوشحالم از حضورت....:w38:
    دوستت دارم و چـقـدر تـوضـیـح دادڹ حرف هاےِ ساده ســخــت اســـت ...
    نمیشه که...خیلی دوره :w05:اصلا نمیدونم چند ساعته
    آره میشد اولین تجربه واسم:w38:شایدم یه روز شد ببینمت:smile:
    تو شده دوست مجازیتو ببینی ؟
    منم دوست دارم بیام آخه مصمم تر شدم دست پختت رو امتحان کنم:D
    منم دوست دارم ببینمت خیلی زیاد....تا حالا نشده وست مجاری برام واقعی بشه و توی واقعیت ببینمش:smile::love:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا