(رها)
پسندها
1,761

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • تنها در خلوت اتاق
    با هر چیزی می شود حرف زد
    با میز
    با گل های شمعدانی
    با هرچه که هست...
    اما من دیوانه أم
    میان این همه هست
    با تو حرف میزنم که نیستی...
    و مرگ مردن نیست؛
    و مرگ تنها نفس نکشیدن نیست!
    من مردگان بیشماری را دیده ام
    که راه می رفتند،
    حرف می زدند،
    سیگار می کشیدند
    و خیس از باران،
    انتظار و تنهایی را درک می کردند،
    شعر می خواندند،
    می گریستند،
    قرض می دادند،
    می خندیدند
    و گریه می کردند...

    حسین پناهی
    بعضی.....
    گناه ها آنقدر سنگین است که؟
    عذابش از همان موقع که مرتکب شدی
    نازل میشود مثل:
    دل بـسـتـن ،،، !
    روزها راه میرم
    پیاده..!
    به امید رسیدن
    به مقصد..!؟!
    ولی انگار
    مقصد برای تو قصه هااست.
    دنیای ما ادم معمولی ها
    فقط جاده دارد...!!
    سیاره ى ما دیگر نیازى به آدم هاى موفق ندارد!
    این سیاره به شدت نیازمند افراد صلح جو، درمانگر، ناجى، قصه گو و عاشق است.

    ?????? دالایى لاما
    اينكه بخواهي اش
    اينكه بخواهدت
    و قسمتِ هم نباشيد
    بدترين پايانِ بازِ فيلمنامه هاي دنياست...
    به شـانه اَم زَدی
    که تنــهایی اَم را تکـانده باشـی
    بـه چه دِل خوش کرده ای ...
    تکاندن برفـ
    از شـانه آدَم برفـی !؟
    بغض هایم را
    لابه لای شعر هایم
    می توانی پیدا کنی
    فقط فشارش نده
    می ترکد
    خیس می شوی
    سرما میخوری
    من تب می کنم...
    از بچگی به من آموختند همه را دوست بدار
    حالا که بزرگ شده ایم
    و کسی را دوست میداریم
    میگویند:
    فراموشش کن!
    گاهی
    سراغم را بگیر
    حالم را بپرس
    نگذار فکر کنم
    چه پیش پا افتاده بودم
    که بعد از آن همه
    خاطره
    فراموش شدم...
    گونه های دل من
    دست کسی راحس کرد
    یک نفرنام مرازیبابرد
    ودلش اندازه قلبم تپید
    شب سردیست
    و من با دل سرد
    به خودم می گویم:
    خبری نیست، بخواب!
    باز هم خواب محبت دیدی!
    بعضی رابطه ها
    نه عادت است
    نه عشق است
    نه دوست داشتن...
    چیزی فراتر از این هاست!
    و خوب میدانی که
    نه تو برای او میمانی
    نه او برای تو...
    ولی
    هر دو بی هم نمیتوانید بمانید!
    و این دردناک ترین رابطه ی دنیاست..

    حامد راد
    سه شنبه !
    قلبِ ياقوتیِ هفته است...
    تپيدن مي داند
    نامنظم مي شود اگر
    تمامِ شنبه را بغض كرده باشی
    يكشنبه را گريسته باشی
    و دوشنبه را درد كشيده باشی!
    سه شنبه را دلگير كنی
    انار می شود...
    چكه می كند!
    هفته سرخ می شود.

    حامد راد
    به مــن نگـو:
    "گلــــــم"
    من از سرنوشـت گلبرگ های...
    لاےٍ دفتـرت
    میتـــرسم!!
    ﻏﻤﮕﻴﻦ ﺗﺮﻳﻦ ﺩﺭﺩ
    " ﻣـــــﺮﮒ " ﻧﻴﺴﺖ...
    ﺩلبستـــــگی ﺑﻪ ﻛﺴﯽ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺪﺍنی" ﻫﺴــﺖ"..
    ﺍﻣـــﺎ...
    ﺍﺟـــــﺎﺯﻩ ی " ﺑﻮﺩﻥ
    ﺩﺭ ﻛﻨـــــﺎﺭﺵ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭی..
    گراهام بل عزیز...
    تلفنی که زنگ نمی‌خورد نیاز به اختراع نداشت...!
    حوصله ات که سر رفته بود ،
    "چسب قلب" اختراع میکردی!
    می چسباندیم روی ترک های این قلب صاحب مرده...
    و غصّه ی زنگ نخوردن تلفنی که اختراعش کردی را نمیخوردیم!!!
    ساده بگویم...
    گراهام بل عزیز!
    حال این روزهای مرا
    تو هم مقصری...!
    و اینک
    پایان فصل دروست...
    گندمزار موهایت
    تشنه ی کدام داس است
    به جز دست های من!!
    ﺗﻤﺎﻣﻲ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻳﻚ ﺭﻭﺯﻧﺪ.
    ﺗﻜﻪ ﺗﻜﻪ ؛
    ﻣﻴﺎﻥ ﺷﺒﻲ ﺑﻲ ﭘﺎﻳﺎﻥ...
    ‌گاهی سکوت
    یعنی اما
    یعنی اگر
    یعنی هزار و یک دلیل
    که " دل " میترسد بلند بگوید …

    سید علی صالحی
    نوروز بمانید که ایّام شمایید!
    آغاز شمایید و سرانجام شمایید!
    آن صبح نخستین بهاری که ز شادی
    می آورد از چلچله پیغام، شمایید!
    آن دشت طراوت زده آن جنگل هشیار
    آن گنبد گردننده ی آرام شمایید!
    خورشید گر از بام فلک عشق فشاند،
    خورشید شما، عشق شما، بام شمایید!
    نوروز کهنسال کجا غیر شما بود؟
    اسطوره ی جمشید و جم و جام شمایید!
    عشق از نفس گرم شما تازه کند جان
    افسانه ی بهرام و گل اندام شمایید!
    هم آینه ی مهر و هم آتشکده ی عشق،
    هم صاعقه ی خشم ِ بهنگام شمایید!
    امروز اگر می چمد ابلیس، غمی نیست
    در فنّ کمین حوصله ی دام شمایید!
    گیرم که سحر رفته و شب دور و دراز است،
    در کوچه ی خاموش زمان، گام شمایید
    ایّام ز دیدار شمایند مبارک
    نوروز بمانید که ایّام شماييد
    امیدوارم اولین سین امسالت سینی باشه که توش چای میاری واسه خواستگارت:biggrin:

    سرورجان سال نو مبارک
    همیشه شاد وسلامت باشی
    منم سر سفره هفت سین دعا کن:redface:
    دلم باران...
    دلم دریا...
    دلم لبخند ماهی ها...
    دلم اغوای تاکستان به لطف مستی انگور...
    دلم بوی خوش بابونه می خواهد...
    دلم یک باغ پر نارنج...
    دلم آرامش ِتُرد وُ لطیف ِصبح شالیزار...
    دلم صبحی...
    سلامی...
    بوسه ای...
    عشقی...
    نسیمی...
    عطر لبخندی...
    نوای دلکش تار و کمانچه...
    از مسیری دورتر حتی...
    دلم شعری سراسر دوستت دارم...
    دلم دشتی پر از آویشن و گل پونه می خواهد...
    دلم مهتاب می خواهد که جانم را بپوشاند...
    دلم آوازهای سرخوش مستانه می خواهد...
    دلم تغییر می خواهد...
    دلم تغییر می خواهد...

    ?????? نیمایوشیج
    جمعه ها را با دلم بازی نکن ای غم !

    من خودم ویرانم از سرتاسر هفته ...

    محسن پیری


    دوسـت دارم یـڪ شبــﮧ، هفتــاد سـال پیـــر شـوم
    در ڪنــار خیـابــانی بـایستـــم . . .
    تـــو مـرا بـی آنڪــﮧ بـشنــاسی ، از ازدحـام تــلخ خـیـــابـان عبــور دهــے . . .
    هفتـــاد ســال پیـــر شـدن یــک شبـــﮧ
    بـه حـس گـــــرمــی دسـتـ های تـــو
    هنــگامـی کـه مرا عبــور میـدهـی بــی آنـڪـﮧ بـشنــاســی،
    مــے ارزد . . .!..
    رویـــــاهــــــایم را

    به سمســــــــار دادم ...

    پشـــــتِ شیشـــــه ی مغــــــازه اش

    نوشـــــت:

    کـابوسهـــای عاشقــــــــانه...

    به قیمــــــتِ...

    جــــــوانـــــــــی ...!!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا