الهه20
پسندها
1,607

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • تو را ساختم با اون برفا ، آدم برفی
    تو اون شب اومدی دنیا ، آدم برفی
    شبی که عمرش از هر شب دراز تر بود
    به او شب ما می گیم ، یلدا ،آدم برفی
    یه جورایی من و تو عین هم هستیم
    توام تنها ، منم تنها ، آدم برفی
    من عاشق بودم و خواستم پناهم شی
    توام عاشق بودی اما ، آدم برفی
    همه انگار پی اونن که کم دارن
    تو بودی عاشق گرما ، آدم برفی
    منم از عشقم و اسمش واست گفتم
    نوشتم با دسام زیبا ، آدم برفی
    تو خندیدی و گفتی ، قلبت از یخ نیست
    تو عاشق بودی عین ما ، آدم برفی
    تو گفتی که براش می میری و مردی
    آره مردی همون فردا ، آدم برفی
    دیگه یخ سمبل قلبای سنگی نیست
    سفیدی داشتی و سرما ، آدم برفی
    تو آفتاب و می خواستی تا دراومد اون
    واسش مردی ، چه قدرزیبا ، آدم برفی
    نمی ساختم تو رو ای کاش واسه بازی
    تو یه پروانه ای حالا ، آدم برفی
    چه آروم آب شدی ، بی سر و صدا رفتی
    بدون پچ پچ و غوغا ، آدم برفی
    کسی راز تو رو هرگز نمی فهمه
    چه قدر عاشق ، چه قدر رسوا ، آدم برفی
    من اما با اجازت می نویسم که
    تو روحت رفته به دریا ، آدم برفی
    تو روحت هر سحر خورشید و می بینه
    می بینیش از همون بالا ، آدم برفی
    ای شب از رویای تو رنگین شده

    سینه ام از عطر تو سنگین شده

    ای به روی چشم من گسترده خویش

    شادیم بخشیده از اندوه بیش

    همچو بارانی که شوید جسم خاک

    هستیم زآلودگی ها کرده پاک

    ای تپشهای تن سوزان من

    آتشی در سایه ی مژگان من

    ای ز زرین شاخه ها پربارتر

    ای در بگشوده بر خورشیدها

    در هجوم ظلمت تردیدها

    با توام دیگر ز دردی بیم نیست

    ای دل تنگ من و این بار نور

    های هوی زندگی در قعر گور؟

    ای دو چشمانت چمنزاران من

    داغ چشمت خورده بر چشمان من

    پیش از اینت گر که در خود داشتم

    هرکسی را تو نمی انگاشتم

    درد تاریکیست درد خواستن

    رفتن و بیهوده خود را کاستن

    سر نهادن بر سیه دل سینه ها

    سینه آلودن بر چرک کینه ها

    در نوازش نیش ماران یافتن

    زهر در لبخند یاران یافتن

    زر نهادن در کف طرارها

    گم شدن در پهنه ی بازارها

    آه ای با جان من آمیخته
    آه آه ای از سحر شاداب تر

    از بهاران تازه تر سیراب تر

    عشق دیگر نیست این این خیرگی ست

    چلچراغی در سکوت وتیرگی ست

    عشق چون در سینه ام پیدا شد

    از طلب پا تاسرم ایثار شد

    این دیگر من نیستم من نیستم

    حیف از آن عمری که با من زیستم

    ای تشنج های لذت در تنم

    ای خطوط پیکرت پیراهنم

    آه می خواهم که بشکافم ز هم

    شادیم یکدم بیالاید به غم

    آه می خواهم که برخیزم زجای

    همچو ابری اشک ریزم های های

    این دل تنگ من و این دود عود

    در شبستان زخمه های چنگ ورود؟

    این فضای خالی و پروازها؟

    این شب خاموس و این آوازها؟

    ای نگاهت لای لایی سحر بار

    گاهوار کودکان بی قرار

    ای نفسهایت نسیم نیم خواب

    شسته از من لرزه های اضطراب

    خفته در لبخند فرداهای من

    رفته تا اعماق دنیاهای من

    ای مرا با شور شعر آمیخته

    اینهمه آتش به شعرم ریخته

    چون تب عشقم چنین افروختی

    لاجرم شعرم به آتش سوختی

    (فروغ فرخزاد)
    مـ ـوهـایـت را که چـنـگ مـیـکـنـی …

    مـــن مـیـــزنـ ـم و قـلـ ـم مـیـــرقـصـد !!

    عزیـــــــز مــ ـن آرامـ ـتـر …

    ایــن شـعـر دیــوانـه شــد …
    فکر نکن تو دنیا تنهایی.فکر کن که یه تنها هست که تو براش یه دنیایی

    مهربون من ...
    شما هم خیلی مهربون و با احساسین الهه خانوم:)
    من ثبت نام کردم ولی بازیها هنوز شروع نشده. شما ثبت نام کردین؟
    سلام الهه خانوم. مرسی بابت این گلهای زیبا و خوشبو:)

    من که کاری نکردم. کمک به دوستان خوبی مث شما لذت بخشه:)
    سلااام گلم
    مرسی عزیزززم
    منم خیلی دوست دارم
    روزت مبارک.
    ایشالله یک کمهندس خوب و واقعی بشی;):D
    التماس دعا
    ماچ
    سلااااااااااااممممم عشق قشنجممم

    شکرش... تو خوبی گلم؟؟

    انشاءالله هرچه زودتر.............
    روز تو هم مباااارک خانوم مهندسمممم
    وقت هایی هست که جا می مانی پشت در های بسته، پشت دیوار های سنگی در فصلی سرد و سیاه و تاریک. وقت هایی هست که تنهایی، ابری می

    شود و تمام آسمان دلت را می پوشاند. که بی قراری موریانه ای می شود و ذره ذره آرامش دقیقه هایت را می جود. که انگار تمام آرزو هایت را می بین

    که نقش بر آب شده اند و تو مانده ای در دل یک مرداب راکد. وقت هایی هست که کشتی امیدت به گل می نشیند و وجب به وجب آب از سرت می گذرد.

    که هر چقدر هم چشم هایت را می شویی جز دریغ و حسرت و غم های ته نشین شده در نگاهت چیزی نمی بینی. آن موقع است که باید گوشه ای

    بنشینی و دلت را گرم کنی به صبوری. باید صبوری کنی تا یا در ها باز شود و دیوار ها بریزند، یا راهی، نوری پیدا کنی و باز از نو زندگی کنی. فقط کمی

    صبر، کمی تحمل. دیر یا زود می گذرند فصل های سرد.
    قطار نباش که از ریل پیروی کنی
    کشتی باش که عظمت اقیانوس زیر پایت باشد
    سلااااااااااااااام عزیزم، ممنونم از شما دوست مهربون و نازنینم:heart:


    منم برات آرزوهای قشنگ دارم ......:heart:

    دوست دارم:heart::heart::heart:
    :gol::smile: ممنون از سر زدنتو به من ، خوشحال شدم از آشنایی با شما ، یه مقداری بیکارم اگه کاری داری خوشحال میشم از مراودت با شما :gol::smile:



    [IMG]


    [IMG]


    [IMG]
    سلام الهه خانوم مرسی خوبم. شما خوبین؟:smile:
    این روز رو من هم به شما تبریک میگم ایشالا دکتری:D
    .ღ. رای گیری عکاس باشی .ღ. «دوره پنجم - پوشاک زمستانی»
    سلااااااااااااممم عشقممم

    چشات قشنگ می بینه عزیزمممم

    منم تنگ شده بوداو
    دوست داااارماو:smile:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا