mani24
پسندها
36,402

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • روزی روزگاری نه چندان دور
    اویی بود که تو شد در نوشته هایم
    در فاصله ای نه چندان دور و نه چندان نزدیک
    این قدر نزدیک که در قدم اول تو شد
    و آن قدر دور که در نزدیک ترین فاصله شد شما!
    گفتم و گفت
    شنیدم و شنید
    سکوت کردم و سکوت کرد
    دور شد و دورشدم
    خواندمش و خواند مرا
    فاصله ها را دیدیم و عاقلانه بریدیم
    بی قراری ها را دیدیم و بی اراده برگشتیم
    گلایه کردیم و ترسیدیم
    باور کردیم و اعتماد کردیم و همپا شدیم
    ناشناخته شناخته بودیم و شناخته را نشناخته بودیم
    بی هیچ راه حلی
    دوباره سکوت کردیم
    برای حفظ امیدی که در حرف هامان به ناامیدی می رسید
    و این شد قصه سکوتی که دیگر شکستنی نبود...

    smart student
    و . چه شبها تو را به خواب دیده ام


    تو را درون قصه ی شبانه ها به چشمان بسته شنیده ام


    به احساس دلتنگی از خود دل بریده ام ...


    و من فقط سکوت کرده ام این ترنم شبانه را ....


    به روشنایی ستارگان قسم خورده ام ..


    به شب و دفتر ترانه های عاشقانه ام قسم که من ...


    تو را بهانه خوابهای عاشقانه کرده ام ....


    شب است و تاریکی .......نگاهی .سکوتی که شمیم تمام ترانه هایم کرده ام ...


    تو را بهانه کرده ام ....تو را ...


    نرگس فاطمی


    ســــلام . کجایــــین ؟ خـــوبــــی ؟
    کم پیـــدایین !
    ببیـــــن مـــن خبـــرتو میگیــــرم همیشـــه . باز نگـــی عســـل خبرمو نمیـــگیره ;)
    من
    ملتی تک نفره ام
    که مشت های گره خورده ام را
    به دهانم قفل زده اند
    در من خیابان های خلوتی ست
    پر از خانه های تیر خورده
    خانه های خالی
    خانه های اندوه
    که پنجره های خرد شده شان
    رو به تلخ ترین سکوت
    مشرف شده است!
    (بهرنگ قاسمی)
    پسر دریا

    اینجا همان میعادگاهیست که قولش را به دختر دریا داده ای .....


    اغوش تو .....طلوع خورشید زندگی .....دستانت قفل شده در دستانم .....

    نسیم دریا که این عهد را همراه زمین و اسمان جشن میگیرد ....

    من در کنار تو و با تو خوشبختم ....

    زندگی من ...

    و من هرگز نخواستم بدانی دلتنگی ام را .........

    من تو را به حقیقت نداشتم تنها در رویایی به تمامیت شیرین تورادر خود زندگی کردم ...

    حس ارامش را فقط به یاد تو بدست اوردم و یادت بخششی از تو برای من بود .....

    گرچه هیچگاه تو را نخواهم داشت اماخود راغرق نفسهایت خواهم کرد که هرنفست مرا از دوردستها

    نسیمی از ترنم زندگی باشد ...

    این دل همیشه به یادت خوشبخت است و زندگی میکند ....

    قبطه میخورم به هر انچه تو را میبیند و میشنودو تو را برای ابدیت دارد..

    نرگس فاطمی




    چه احساسیت از عمق طبیعت جان ستاندن ....و در اغوش صخره ها جان سپردن به اب های ترنم

    نواز عشق ..که زندگی را بخود تشبیه میکنند ...

    احساسی از ارامش ......

    احساس نگاهی بسته درنگاه پرواز ....پرواز با پرندگان از شاخه های منتظر به باد .......

    من محوم ...من ...محو به تماشای قطره های عشقی که مرا را از نو حیات میبخشند ....

    چه احساسیت .....رود مرا به تصویری از جنس میکشد .....صخره ها مرا به تن عریان میکنند ...

    و من عریان با هستی لا یزال در یک کالبد یکی میشوم ..پرورش می یابم و ارامشی بی وصف

    هدیه میگیرم ........

    دوست دارم ....شنیدن ترنم بازگشت به رویایی که حکم به زیستن با عشقی به گل های ارغوانی عاشق را

    دوست دارم بهاری شوم ....به مانند شکوفه هایی که زندگی را ازوجودخود به دنیای اطرافشان

    موهبت میبخشند ..

    .دوست دارم ....این زیستن از جنس عشق همراه طبیعتی عاشق را ...

    من ...رهایم ....رها از خودم ........از دنیا .....

    من ارارمم .....ارام به احساسی ناب در رویایی از باد ...

    نرگس فاطمی



    آسمان می بارد و من باز می کنم دستانم را تا کمی آرامش بگیرم از این لبخند سپید...

    دل گرم باشی
    عشق من

    مرا نگاه کن

    بخوان از نگاهم ترنم عشقی جاودانه را

    عشقی که متعلق به توست ......

    زندگی من


    در دشتی از قاصدک های عاشق ....

    من ....دختر بهار .....به انتظار نشسته ام ........

    به انتظار خبری از قاصدک هایی که به سویت روانه کرده ام ......

    خبری می خواهم..خبری از امدنت ......دیدنت .......بوسیدنت ......به اغوش کشیدنت ....

    عشق من


    کجایی یار من ....
    این عشق ......قلبمان را بهاری کرده است ....

    در رویایی عاشقانه هستم .......چشمانم را میگشایم ........عشق را در چشمان همیشه بهاری تو میبینم ....

    من ....تو را میخوانم ......به دنبال نجوای عاشقانه تو میگردم ....و نگاهت را میابم که مرا پر ازبوسه های عاشقانه میکند ...

    کجایی یار من ؟؟؟ کجایی ترنم وجود من ؟؟ نفسهایم ازتوست .........تکیه گاهم از وجود پر از شعله های عشق توست ...

    من را جانی دوباره ببخش ......زندگی من .....
    امواج همه دنیا را به عشق خود به ساحل عاشق کرده است ..........تو نیز مرا با قلب خود به دیدار امواج نگاهت بخوان ...


    برایم بساز کلبه ای در قلبت ......تا بیارایم کلبه را به عاشقانه های در بندم ....


    کلبه ای با تو خواهم ساخت از عشق ....از دوستداشتن ...از قلب ....از وفای به عهد .....


    مرا همراهی از دل باش .....


    مرا جاودانگی عشق در قلبت باش ......که همه دنیا از روی عشق من و تو عاشقی را بیاموزند ...


    زندگی من ....


    آهای زمستان حواست باشد،

    که دور تو و تمام عاشقانه هایت راخط خواهم کشید...

    اگر با آمدنت

    "عشقم" حتی یک سرفه کند"
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا