mani24
پسندها
36,396

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • مهربان من

    آمدم تا عاشقانه در کنار تو بمانم

    تا برای تو بمیرم

    مهربان من !

    آمدم ای نازنینم تا به جبران گذشته

    سر ز پایت بر نگیرم

    همزبان من !

    آمدم تا آن که باشم تکیه گاه خستگی هات

    ای گل نیلوفر من !

    تا سحرگاهان بپیچد عطر گرم بازوانت در حریم بستر من

    مهربان من !

    بر دو چشم من نگا کن

    تو منو از من جدا کن

    با محبت آشنا کن

    ترک آن افسانه ها کن

    مهربانی را صدا کن

    این تو و من را رها کن

    نازنینم

    تو منو از نو بنا کن !
    عشق من

    قلبم را تا به ابد به تو هدیه میدهم ......

    نگاهم را

    دستانم را به تو هدیه میدهم ..

    امانتی از من به تو ..باورم را به تو هدیه میدهم ....

    من یک انسانم ....از جنس خاک ...از جنس اب ...از جنس باد ...از عشق هوای نفسهای پروردگارم ...

    پیچک عشق را در وجودم نهفته ام ...و تو را محصور عشقم میکنم ...

    مگر میشود بی تو بود ، آنگاه که تویی تنها بهانه برای بودنم!

    بوی عطر تنت را مدت هاست به انتظار نشسته ام ...

    با نگاهم به دنبالت میگردم ...

    توئی تنها بهانه دلخوشی هایم

    تنهایت نمیگذارم ....

    رهایت نمیکنم ....


    تو با نگاهت ..عشقت را در قلبم میپرورانی ....

    دوستت دارم ....

    زندگی من .....

    زندگی من ..

    دل به دل میگوید که دلدار کیست ...که صندوقچه ی اسرار خاطرات چیست ...

    دلم غوغای عشق است و بس ..

    مگر عاشقی کار دلدار نیست ؟

    پس چرا تورادراین محفل رویایی زمزمه یار نیست ؟

    من مملوء از هر چه احساس دلواپسی ..تو را میجویم وانتظارم را پایانی نیست ..

    کجایی یار من ؟...که من از احساس تو در قلبم سرشارم و بس ...

    مرا شمیم بی قراری جوشان است و بس ...

    توئی تکیه گاه من ..

    مرا حبس کن در اغوشت ...که تو را زندانی از ابدیت ترانه ی ارامش است ...

    میخواهم ساکن شوم دنیا را

    دنیای من اغوش توست ..

    ساکن شوم کوچه های عشق را

    که همان قلب توست ...

    میخواهم بشنوم نغمه های روز های زندگی در سایه ی عشق را ...

    که همان ترنم صدای توست ..

    میخواهم .. عطر نفسهایت را در نوای کوچه باغ عشق ساکن نشینم ...

    که همان نفس کشیدن ازبازدم نفسهای توست ..

    مرا همراهی از دل باش ..مرا همراه روزهای وصال درمیعادگاهمان در اغوش یکدیگر باش ...

    دوستت دارم

    شاهزاده ی من ...

    عشق من


    در کوچه ها .....

    ترنم اسمان نواخته میشود ...

    باران میبارد ...

    بوسه های عشق بر جای پای عاشقان نواخته میشود ...

    تو مرا میبینی .....در خودت ...

    دستم را میگیری ...

    و مرا به اسمان دلت رهسپار میکنی ......جانم را به جانت پایپند میکنی ...

    فصل نگاهمان را .....چه عاشقانه تماشا میکنیم ....

    باران . ...شاهد پیمان قلبمان ...

    مینوازد و ثبت میکند ..

    بوسه ها را ...

    نوازش ها را ..

    خاطرات را در هم اغوشیمان ....

    شاهزاده ی من ...

    عشق من

    دستانت ......گرمی خورشید را دارد ...

    چشمانت ....پاکی اسمان را ...

    بزرگی قلبت به اندازه دنیا ...

    سینه های مردانه ات که مرا تکیه گاهی محکم است ...

    مرا ......

    چه موهبت بزرگیست که تو را دارم ...

    شاهزاده ی من ...















    Click here to view the original image of 720x539px.
    چه زیباست لحظه ای که چشمانت را گرفته ام و میگویم کیستم ......

    دستانم را بگیری و بگویی ...مگر من جزتو همدم دیگری دارم عشق من .....


    روزی یک نفر از من پرسید زندگی زیبا چیست ؟؟

    و من ان لحظه دستان تو را گرفتم .....

    بوسه ای بر لبانت زدم و تو را به اغوش کشیدم ....

    وبه او لبخند زدم....


    :gol:

    عشق من

    میدونی همه ی زندگی منی .....

    میدونی جان من به نفسهای تو بسته است ....

    میدونی تمام شب به شوق دیدار تو پلک هایم را بر روی هم میذارم که چهره ی تو بینم ....

    میدونی که وجودم از وجود تو گرفته شده ........

    من هیچ چیز را بدون تو نمیخواهم چون همه ی دنیای من توئی ...

    عشق من ....




    Click here to view the original image of 720x344px.
    شاهزاده من ...


    دریا ما را به ساحلش میخواند ....

    ابر های باران زا ما را برای استقبال از قطره های حاوی از عشقش میخواند ....

    ببین ...

    اغوشم برای توست ....گوش فرا بده به امواج که عشق را همراه دلهایمان زمزمه میکنند ...

    نگاهم را بخوان که منم اواره نگاه تو ....

    مرا به اغوشت رهسپار بدار ..

    زندگی من ....


    مانی




    خاطرات خیلی عجیبن
    گاهی اوقات میخندیم
    به روزایی که گریه میکردیم
    گاهی گریه میکنیم به
    یاد روزهایی که میخندیدیم...
    ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ... ﺣﺲ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﮔﺎﻫﯽ ﺗ ♥ﻮ

    ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﺎﺩﻡ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ... ﮔﺎﻫﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ... ﮔﺎﻫﯽ

    ﯾﻌﻨﯽ ﺍﻟﺎﻥ..
    دوستت دارم...

    باور کن چندش آور ترین جمله ی دنیاست، وقتی که کسی غیر از تو مرا خطاب کند...!
    دلتنگی

    خوشة انگور سیاه است

    لگدکوبش کن

    لگدکوبش کن

    بگذار ساعتی

    سربسته بماند

    .
    عشق من ...


    ندیده ام تو را ......ولی به اغوش کشیده ام مدت ها نگاهت را ....

    به دل دیدم و با دل بدست اوردم وصالت را ....


    در محفل هم اغوشی چنان مست شدم ...این لیلی را ...

    به تن گرم شدم این تن زمستان دیده ی این لیلی را ...

    به چشمان بسته ی یار دل بستم و پیدا شدم لیلی را ....

    چون لیلی مجنون گشتم ....خودم را رها کرده دیدم در ان صحرای وانفسا ..

    نفس دیدم و زندگی را ....

    منه لیلی از مجنون دل خواستم فقط گاهی بر این دل کمی گاهی نگاهی اشتباهی را ...

    تو بنگر بر من لیلی ای مجنون .....

    درست که لیلی ام اما مجنون تر از هر مجنون به از هر عاشق عشق را در دل دیده ام ...ای مجنون...


    نرگس

    آقا اجازه !
    یه سوال داشتیم :
    ما کلاس اولیا
    که هر روز تو مراسم صبحگاه
    ده تا "زنده باد" و "مرده باد" میگیم
    وقتی بزرگ شدیم
    میتونیم آدمای دیگه رو دوس داشته باشیم ؟
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا