من امشب تا سحر بیدار بیدارم
تو بیداری و من بی تو در این تنهایی با تو
زمان از بستر مرگ نخفته رد نخواهد شد
هوا بارانی و ابرا سیاه، همچون دل گرگ شب تیره
خیالم با کبوترها، چه وحشی و چه اهلی پر نخواهد زد . . .
من بی تو نخواهم باز بینم طلوع دیگری از روز تنهایی . . .
