DONYA16822
پسندها
990

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • یاد کردن خوبان همیشه گفتنی نیست ، گاه سکوت است ، گاه دعا و گاه یک پیام .
    تا بیاد آوریم چه کسانی در یادمان به نیکی جای دارند ....


    دُنـیـای مـَجـازی" شـلـوغ تـریـن سـرزمـیـنِ تـنـهـایـی است . . . بـا هـمـه کَس هستـی و بـا هیــچــکـَس نـیـسـتـی !!!ــــــــــ شب خوش
    همین که صدایم میکنی همه چیز این جهان از یادم می رود ...................... صدایم کن ... صدای تو خوبست
    زندگی یعنی همین "من "با تمام ذرات پراکنده ی اطرافم
    زندگی یعنی همین "تو" با تمام داشته های نو
    زندگی حادثه ای نیست که به دست زمانه بسپاریمش
    زندگی را باید نوشید؛
    با تمام اشکها،لبخندها،دلتنگیها ، خوشحالی هایش
    زندگی را باید نوشت :
    با قلم لبخند ، با قلم عشق ، با قلم رشد
    کاش من و تو با هم بودیم
    بدون هیچ محدودیت
    بدون هیچ نگرانی
    بدون هیچ دغدغه
    بدون هیچ ترسی از لحظه ای بعد
    من باشم و تو باشی و یک خدا بالای سرمان
    مانند آدم و حوا
    نه هابیل باشد و نه قابیل
    نمیخواهم تکرار بشریت تکرار شود
    از زمینی بودن خسته ام
    دوست دارم من باشم و تو
    یک کلبه تنها و یک دنیای تنهاتر
    و یک تنهای دیگر به نام عشق
    من باشم و تو
    بدون هیچ دلهره
    تو باشی و من
    بدون هیچ منیت
    ما باشیم و عشق
    ما باشیم و تنهاییه خدا
    کاش همه ی آدمها یک روز می آموختند که این دنیا جای زندگیست
    نه جایی برای کشتن لحظه های زندگی برای بدست آوردن آن
    زندگی همین بودنهای ساده است . همین "تو"، همین "من "
    بدون دخالت دنیا و مادیت
    آخی... دوستم چرا؟ چی شده؟ دلیلش قابل گفتنه یا خصوصیه؟
    مخاطب کلمات امشبم نه تویی و نه هیچ رهگذر غریبه ای
    این حروف بی جان ، نه شعر، نه نثر و نه حتی داستانند
    اینها ترجمه ی احساس پراکنده در فضای رنج آلود درونم بر سطح بکر کاغذند
    شاید مترجم خوبی نباشم و تفسیرِ "حال" ندانم و نتوانم
    و به تو القا نکنند واژه هایم رنج را و حقیقت پنهان هر کلمه را
    اما هرچه بر این خطوط ساده نگاشتم دست خط رنج است
    هرچه از زبان نازک خودکار تراوید،رنج های زمخت زندگیِ من است ؛
    همان دردهایی که گفتنش هم درد دارد، و دیدنش ، و شنیدنش و حتی تداعی خاطراتش
    میخواهی ، برداشت آزاد کن که آزاد نخواهم شد با این درد دلهای مجازی
    هرچه میخواهد دل تنگت بارم کن ، که باز نخواهد شد این گره با حرفهای هیچ کس ، جز خدا
    ماهی کوچیکه دله من ........... مدتیست هوای پرواز داره ....... انگار یادش رفته بالی نداره ........... همش با خودش میگه .... چی میشد منم مثله پرنده ها پر میکشدم میرفتم از این دیار .... از حوض نقاشی تکراری خسته شدم .... دلم پرواز میخواد ..... دلم دیگه آب نمیخواد ... بال میخواد
    اواا دوستم اون فقط یه متن بود یا واقعا حالت اینجوریه؟
    براستی چه بر سرم آمد ،که این چنین خواب آلوده ی شهر غم شدم؟؟؟

    مگر دنیا همان نیست؟؟ مگر من همان نیستم ؟؟
    روی آن نیمکت آبی نشسته ام و رفتنت را مینگرم
    گفتی میروی و برگشت نداری
    من هم میدانم تو بازنمیگردی
    ولی از رد پاهایت خوب میبینم شبهای دل تنگیت را
    که روبروی مهتاب خواهی نشست و به یاد روزهای مهتابیمان اشک خواهی ریخت .
    برووو. من نمیتوانم تو را به بودن اجبار کنم
    تو باید طعم دل تنگی را خودت بچشی ...
    ترکیب رنگها رو تو این عکس نگاه کنید ببینید چقدر فوق العاده هستن.مثل عکسهای شما.
    سلام خیلی بزرگوارید شما. عالی بودن عکس ها قاب بندی هاتون فوق العاده اس. :gol::gol::gol::gol::gol::gol:.دلم برف میخواد .چه برف خوبی اومده بوده خوشبحالتون خیلی خوشبحالتون
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/523881-نام-و-وظایف-17-فرشته
    خوش به حال انارها ..دلتنگ که میشوند ...می ترکند . انوقت دانه ی دلشان پیدا می شود و رسوایی به بار می اورد انوقت عالم و ادم می فهمند انارها دلشان سرخ است و شوری در درونشان دارند که بی تابی به بار اورده .ممکن است عده ای ترکشان کنند متلک بارشان کنند که شیرین هسید و ترش یا عده ای صاحبش شوند و در یک زمان کوتاه تمامش کنندو شاید از میان این همه جمعیت کسی باشد که دلتنگیه انار ها را بفهمد و درکشان کنند و غرق در سرخیه دانه ها با انها دریک صف نا منظم بنشیند و انار شود سرخ شود دلتنگ شود و رازش را راز پاک و زیبایش را راز اسمانیش را پیدا کند.
    چه زیباست زمستان ، وقتی که سرشار ازخنکای لطف خدا باشد .

    و چه زیباست شهر من امروز ، زیر اولین برف پاییز در آخرین برگ پاییز
    ایستادن اجبار کوه بود و رفتن سرنوشت آب ؛ افتادن تقدیر برگ است و صبر پاداش آدمی ! ...پس بی هیچ چشم داشتی حراج محبت کنیم که همه ما خاطره ایم ...!
    باز هم جمعه ای سبز آمد و من فقط برایت "مینویسم "، سربزیر و گناهکار


    چه سخت است دردِ فهمیدن، آنجا که کسی نمیفهمد

    چه سخت است درد ِ دیدن ،آنجا که کسی نمیبیند

    و سخت تر از اینها ، دردیست غریب ؛ درد انتظار

    چه سخت است دردِ انتظار ، آنجا که انتظار را کسی نمیفهمد


    با هر جمعه یادمان بیفتد

    مردی از تبار خدا صدها سال در انتظار فقط 313 مرد است

    "اللهم عجل لولیک الفرج "
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا