الهه20
پسندها
1,607

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • خستگی و تاول زیر پایت را….برایم سوغاتی آورده ای!!
    می نشینی…..نفسی تازه میکنی….و میروی!!
    و من…چشم
    به راه تو….
    به نیمکت.........
    به بودن خود ادامه میدهم!!

    روحِ بــــــــــاران،

    دلـم را آشـوب مـی کـنـد!

    و مـن هـنـوز قـانـعـم!

    بـه سـجـده هـایِ عـاشـقـی،

    بـه واژه هـایِ سـادگـی،

    بـه تـار و پـودِ زنـدگـی،

    و بـه هـر چـیـزِ زیـبـایـی،

    کـه دلـم را در بـرابـرِ دلـت،

    قـرص نـگـه مـی دارد!
    کاش تو باران بودی و من خورشید

    تا تو بی دریغ مهرت را بر زمین پهن میکردی

    و من قطره قطره مهرت را از زمین برای خودم جمع میکردم....

    __________________
    آهــای بــــــاران .....

    .... هــر وقـتـــ قــــرار استـــ بیــایــی ..... خَبَـــــرَم کــــــــن...

    ...... یــه عــــالمــــه خـــــاطــــــره از کسی دارم... کــه زحمتــــــِ ....

    ... شستنــــــــش را بــایــــد تـــــو بِکــــــــشـی...
    ه

    ه ه

    ه ه ه

    ه ه ه ه

    ه ه ه ه ه

    باز بـاران ،

    بی طـراوت ، کو تــرانه؟!

    سوگـواری ست ،رنـگ غصـه ، خیسـی غـم ،

    می خـورد بـر بـام خـانه ، طعـم ماتـم .

    یاد می آرم که غصـه ، قصـه را مـی کـرد کابــوس ،

    بوسه می زد بر دو چشمم گریه با لبهــای خیسـش . . .
    و اینک باران !!

    بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند ..

    و چشمانم را نوازش می دهد !!!

    تا شاید از لحظه های دلتنگی ام گذر کنی .!!
    تــا یــادی هـسـت مـن یـاد تــوام...مــگـر آن روز کـه نـه مــنی باشد...نــه یـادی...نــه خــیــالــی

    __________________
    نمی دانم آخر این دلتنگی ها به کجا خواهد رسید !
    دنیا پــــــُر شده از قاصدکهایی که
    راهشان را گم می کنند ! !
    نـــــــه میتوانی خبری دهی
    و نــــــــه خبری بگیری !

    یاد دارم هر زمان که با دوریت یارای پیکارم نبود



    چشمها می بستم



    در خیالم با دو بال خویشتن



    سوی تو پر میزدم



    اوج پرواز خیالم بی افق بود



    مرزهای بسته ی هفت آسمان را می گشود



    کاش می دانستی



    چشم من از باز بودن خسته است



    کاش می دانستی



    من به چشم بسته از آن آسمانها میگذشتم



    تا بدان جا رسیدم



    کز خودم چیزی نبود



    هرچه هم بود از تو بود



    در من این حال غریب لحظه لحظه اوج و شدت میگرفت



    روز ها و هفته ها و ماه ها



    راستی انگار



    وقت و لحظه معنی خود را نداشت



    در من امید نگاه عاشقانه اوج میافت
    در آسمان
    و
    در انحنای بی کران ستارگان
    تو را می بینم
    بانویی
    با چشم های خواب آلود
    و احساسی
    به گرمای خورشید
    حالا لبانم
    را
    به دستهایت می سپارم
    در رویای زیبای تو
    پرسه زنان
    گم می شوم
    و می ترسم از
    کلاغ پیر
    و شعر نیمه کاره ای
    که در سینه مانده
    اکشالی نداره دشمنوتون شرمنده
    این اشتباه اکثر دوستان ماست شاد باشی ممنون از اشعار زیبا ...
    نرسد دست تمنا چون به دامان شما
    می توان چشم دلی دوخت به ایوان شما
    از دلم تا لب ایوان شما راهی نیست
    نیمه جانی است درین فاصله قربان شما
    عالیه علاقمند نجوم و آسمون زیبا هستین
    ناگفته نباشه داداش مهدی هستم خوش باشی گلممممممم
    محل زندگی:شهر ستارگان گران...

    مبارک باشه آسمونی سیر میکنید عالیه
    نفرین برهر آنچه که روح آدمی را
    با جذبه و جادو به سوی خویش می کشد
    و او را در این ماتم کده
    با نیروهای اغوا و فریب در بند می کشد.
    فراتر از همه نفرین بر اندیشه های والا
    که جان خویشتن را با آن ها اسیر می سازد
    عمریست چنین به خود مینالم

    بشکست سبوی عمر رفت امالم
    ای دوست بیا و بنگر این وقت
    از هجر تو بی حال بگشته حالم
    همه گان چشم بغرند به من
    گوئیا کفر نموده حالم
    آنکه بر من یار بود و همدمی
    تیر زه را بزدی بر حالم
    بال بشکست و شدم ذله و خوار
    سلام بانو الهه عزیز

    ممنونم بخاطر متن های قشنگت

    راستش را بخواهی
    امروز
    هیچ اتفاق خاصی رخ نداد
    فقط حدود ظهر
    باران کوتاهی بارید
    اما زار زار ...
    کجای چهار فصل نام تو می گنجد....؟
    رویش از توست... ؛
    بهار، بهانه، باران هم...!
    تو....
    فصل پنجم شاعرانه های منی....!
    "دوستت دارم "

    باران*هایی* هم هست ... که خیست نمی**کنند
    چشم*هایی* هست ... که هرگز نمی بارند
    مثل سایه ای بی* پیراهن می* رفت و می**گفت
    باید مرد باشی* که بفهمی در مرگ شقایق چگونه باید گریست
    مثل زنی* برهنه ، کوچه*هایِ بی* تو را پرسه می**زنم
    اینجا هوا بارانی است
    و کسی* مثل تو... کنار من ... نیست
    بــاران را

    پشــــــتِ شیشــــه دوســت داری

    مــرا در فاصلـــــــه ها

    قسمــت است دیگــــــر..
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا