الهه20
پسندها
1,607

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • باد
    از هر طرف كه مي‌وزد
    در گيسوي تو گير مي‌كند
    اي جادويِ قلب‌ها
    هرجا كه باغ
    شاخه‌هاي دل بستنش را مي‌روياند
    هرجا كه برگ‌ها
    محتاجِ سمفوني‌خوانيِ عشق مي‌شوند
    تو كِشِ مويت را باز مي‌كني
    برگ‌ها هلهله مي‌كنند
    و انگار زني از دور
    مدام سرود آزادي‌ام را لب‌خواني مي‌كند
    اين‌ها جادوي توست
    تويي كه سال‌هاست با گيسوي برهنه‌ات
    به حرف هيچ خاطره‌اي گوش نمي‌دهي
    اينقدر نخند
    واژه‌ها جان گرفته‌اند
    از جان اين بي حواسِ غريب
    پناهنده در چشم‌هايت
    اين شرمِ بي‌نهايت چه مي‌خواهي ؟
    گيسو رها كردي چرا خورشيد خوابيد
    ماه از حسادت تا سحر يك ريز ناليد

    تا روسري ات ريخت روي صورت فرش
    عطري ز گلهاي سليماني طراويد

    آغوش مي كاري درون چشم هايم
    اشكي ز چشمانم به روي گونه پاشيد

    در اوج دلتنگيست عاشق قبل بوسه
    چون ابر پرباري كه امشب هم نباريد

    در رگ رگ پيراهنم سر مي خوري باز
    از نسل خورشيدي كه بر بيراهه تابيد

    بر ماه عكسي بود از ياقوت و غنچه
    لب هاي تو لب های تو يعني عمر جاويد

    راستی
    چه کسی ؟
    کدام دقیقه ؟
    دلِ این‌همه انار را خون کرده است ؟
    چرا پاییز گریه می‌کند ؟

    درد من و تفسير عشق اينجاست بانو
    ديوانگي تقصير عاشق هاست بانو

    دنيا اگر دورم كند از تو چه باكي
    آينده شش دانگش براي ماست بانو

    تقدير نسل سوميِ آرزوهاست
    در طالعم اين نكته ها پيداست بانو

    اين جاده تا عشقي هميشه عاشقانه
    مي ماند و طي مي شود يكراست بانو

    در وصف عشق و عاشقي ديدم نوشتند
    اسم تمام دختران ليلاست بانو *
    مات لبخند توام
    حسرت اين شب ها
    دوري از شادي شهر
    غربت زاغچه ها
    دوري از خنده ي تو
    من و مهتاب و زمين
    جذر و مد همه دلتنگي ها
    همه مان نام تورا مي خوانيم
    نام زيباي تو را ...
    تو چرا غمگيني؟
    زاغ امروز به من گفت ببين
    من اگر تار شدم از دوريست
    ياس امروز نشست
    پشت دلتنگي تو
    و به ابروي تو مي برد نماز
    مادرم نذري داد
    كوچه را جارو كرد
    چلچله هي ميخواند
    نت دلتنگي را
    شهرما غمگين است
    مردمش دلگيرند
    كوچه ها بي روحند
    واژه ها سنگين اند
    داغ نابودن تو
    همه را پر كرده
    شاعري مي ميرد
    دختري ميگريد
    همه ي واژه ي عشق
    ميشود معنا در
    انتظار شب ديدار شما
    همه ي درياها
    همه ي برگ درختان بهاري
    همه ي باران ها
    همه دلتنگي ها
    همه را اوردم
    تا كه سوگند دهم
    انتظارت را باز
    كه بيايي و بميرد كابوس
    تا بيايي و بميرد غم ها
    بخدا باغچه ها غمگينند
    سوسن و ياس و همه اطلسيا
    مريم و عطر گل شب بو ها
    همگي منتظرند
    همگي منتظرند
    از این شب های بی پایان،
    چه می خواهم به جز باران
    که جای پای حسرت را بشوید از سر راهم
    نگاه پنجره رو به کویر آرزوهایم
    و تنها غنچه ای در قلب سنگ این کویر انگار روییده...
    به رنگ آتشی سوزان تر از هرم نفسهایت،
    دریغ از لکه ای ابری که باران را
    به رسم عاشقی بر دامن این خاک بنشاند
    نه همدردی،
    نه دلسوزی،
    نه حتی یاد دیروزی...
    هوا تلخ و هوس شیرین
    به یاد آنهمه شبگردی دیرین،
    میان کوچه های سرد پاییزی
    تو آیا آسمان امشب برایم اشک می ریزی؟

    ببارو جان درون شاهرگ های کویر آرزوهایم تو جاری کن
    که من دیگر برای زندگی از اشک خالی و پر از دردم
    ببار امشب!
    من از آسایش این سرنوشت بی تفاوت سخت دلسردم.
    ببار امشب
    که تنها آرزوی پاک این دفتر
    گل سرخی شود روزی!
    ودیگر من نمی خواهم از این دنیا
    نه همدردی،
    نه دلسوزی،
    فقط یک چیز می خواهم!
    و آن شعری
    به یاد آرزوهای لطیف و پاک دیروزی...
    زمستان ثانیه به ثانیه نزدیک می شود

    یادت نرود

    اینجا کسی هست که به اندازه تمام برگ های رقصان پائیز

    برایت آرزوهای خوب دارد

    یلدا پیشاپیش مبارک

    وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای الهه جون چه خوراکی های خوشمزه ای فرستادی
    با با ااااااااااااااااااااا شما که همش مارو شرمنده میکنی:smile::heart:
    1 بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی... خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی
    ۲ آخرالامر گل کوزه گران خواهی شد...حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی
    ۳ گر از آن آدمیانی که بهشتت هوس است... عیش با آدمی ای چند پری زاده کنی
    ۴ تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف... مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی
    ۵ اجرها باشدت ای خسرو شیرین دهنان...گر نگاهی سوی فرهاد دل افتاده کنی
    ۶ خاطرت کی رقم فیض پذیرد هیهات...مگر از نقش پراگنده ورق ساده کنی
    ۷ کار خود گر به کرم بازگذاری حافظ...ای بسا عیش که با بخت خداداده کنی
    سلام عزیزم
    ممنون
    آخیییییییییییییییییییییییییییییییییییییی، چرا مگه چی شده؟:(
    واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای .................چه گل های خوشگلی

    ممنونم عزیزم:heart::heart::heart::smile:
    سلام خوبی گلممممم
    ممنون گلهاتون زیباستتتتتتتتتت
    بهاری باشی مهلبون
    مرسی عزیزم

    رنگ شفق را به یاد دارم انگاه که
    به چشمان تو نگریستم
    فهمیدم
    شفق فقط در قطب نیست
    در چشمان تو نیز شفق هست
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا