الهه20
پسندها
1,607

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • روحِ بــــــــــاران،

    دلـم را آشـوب مـی کـنـد!

    و مـن هـنـوز قـانـعـم!

    بـه سـجـده هـایِ عـاشـقـی،

    بـه واژه هـایِ سـادگـی،

    بـه تـار و پـودِ زنـدگـی،

    و بـه هـر چـیـزِ زیـبـایـی،

    کـه دلـم را در بـرابـرِ دلـت،

    قـرص نـگـه مـی دارد!
    مــــرا درفصــل بارانـــــی

    جــــــــا گذاشتــی

    غوطـــــه ور میـــــــان سیلــــــی از

    چشـــــم هـــــــای بارانـــــــی ات..
    مرا باران به این دنیا اورد .......

    من زاده ی قطره های بارانم....

    من از عشق ........من از دل اواره ترین و مجنون ترینم ....

    من زنده ام به باد ......به حسرت اغوش درونم ...

    من خسته ام از دل که اوازه ی جنونش مرا بی تاب ترینست ...

    من ارامم ...

    من فانوس روشنی بخش نگاه دریا را به ساحل عاشقترینم ...

    من راهم را به عشق .....به احساس میگزینم ..

    مرا اب میداند ..

    مرا دل میداند ....

    من را تنها یک دل میداند ...

    دلی که عاشقترین است ....


    قرار بود زیبا ترین بهار باشد

    بهار امسال
    با چشم های تو
    اما...
    بی تو بهار با باران هایش
    ماه هاست در چشمانم مهمان شده...
    عشق می بارد

    بیا بدویم در باران

    تو تا ...

    ته کوچه های دلم

    من تا ...

    زیر رنگین کمان چشمانت
    بـاتو زيـر بارانـَم

    چــَتر براي چـه ؟

    خيآل كـه خــيس نميشـَود. . .







    مرا باران به این دنیا اورد .......

    من زاده ی قطره های بارانم....

    من از عشق ........من از دل اواره ترین و مجنون ترینم ....

    من زنده ام به باد ......به حسرت اغوش درونم ...

    من خسته ام از دل که اوازه ی جنونش مرا بی تاب ترینست ...

    من ارامم ...

    من فانوس روشنی بخش نگاه دریا را به ساحل عاشقترینم ...

    من راهم را به عشق .....به احساس میگزینم ..

    مرا اب میداند ..

    مرا دل میداند ....

    من را تنها یک دل میداند ...

    دلی که عاشقترین است .... سلام بانو الهه



    سهراب گفتی: چشمها را بايد شست...
    شستم ولی...
    گفتی: جور ديگر بايد ديد...
    ديدم ولی...
    گفتی: زير باران بايد رفت...
    رفتم ولی...
    او نه چشمهاي خيس و شسته ام را... نه نگاه ديگرم را .. . هيچ كدام را نديد!!!
    فقط در زير باران با طعنه ای خنديد و گفت: "ديوانه باران نديده است!!
    ســرزده بـــیا

    کمـی آشفـتگی بــد نیـست !!

    آن وقــت

    تکــانــدن ِ شــانـه هـای پُـرغــبار

    و مــرتـب کــردن مـوهــای پـریشـانـت

    بهــانـه ای مـی شـود

    بــــرای زنــــدگـی

    ه چه زیباست عاشقی در هوای دونفره

    ببند چشمانت را و مرا از عمق وجودت احساس کن

    من احساسم را از نگاه تو سرشته ام .....

    و تو را سرچشمه اشعارم خوانده ام .....






    هر چه دلم را خالی میکنم ؛
    دوباره پر میشود از تو....
    چه برکتی دارد دوست داشتنت...!
    کاش که در کوچه ها باران ببارد

    یک درنگ، اندوه ها را وا گذارد

    کسی نگوید، خانه ها بی چراغ است

    کسی نگوید سفره ها نان ندارد

    دست هامان، بذر آیینه بپاشد

    چشمهامان دانه حیرت بکارد

    در حضور باغبان بی رخصتی سبز

    باد، برگی از درختی بر ندارد

    مشقهامان صرف این افعال باشد:

    دوست دارم، دوست داری، دوست دارد

    رفتنت را با هزاران ذکر هرگز باور کردم




    سر شب، عاشق باران بودم

    و دلم، لک زده تا

    بچکم از لب دیوار حیاط

    نم آبی بزنم باغچه را

    یاکریمی به دلم پر زده بود

    که در ایوان خنک

    تکه نانی بخورم

    جرعه آبی لب حوض

    بپرم تا لب بام

    مثل یک قاصدک شاد و رها

    رقص‌کنان، دل سپردم به نسیم

    ماهی تنگ بلور

    در دل روشن دریایی من

    باله می‌جنبانید

    من، چه افکنده حجابی در من

    وقت آن‌ست دگر برخیزد

    هم‌چو آیینه نشستم لب حوض

    سینه خالی شده از هر چه جز او

    گاه یک پولک سرخ

    گاه یک شاپرک مست رها

    شرم یک شاخه بید

    راز ناز گل محبوبه‌شب

    قامت پیچک تنهای صبور

    سینه‌ام منزل نور

    عدم‌آباد وجود

    من، چه بی من زیباست

    گل سرخم شاید

    یا که یک بدبده خوب و نجیب

    چمنم، یاسم، گاهی شبنم

    رد باران جریان دارد بر گونه من

    جنس ابر است چشمم

    عشق در سینه سکوتی پر راز

    روح من جنس خدا

    نفسم زمزمه پاک نیاز

    نیمه‌شب، من خود باران بودم

    نم دیوار حیاط

    ماهی کوچک حوض

    قامت پیچک باغ

    هر چه گشتم که بیابم ز من، آیا که نشانی
    صد شوق
    هیچ هیچم
    همه چیز
    ...............
    تنها برخی از آدمها

    باران را احساس می کنند …

    بقیه فقط خیس می شوند!!





    بــاران کــه مــي بــارد

    تمــام کــوچــه هــاي شهــر پــر از فــريــاد مــن اســت

    کــه مــي گــويــم:

    مــن تنهــا نيستــم، تنهــا، منتظــرم!
    برف میبارد
    رد پاهایت را
    دنبال میکنم
    تا شاید
    این ردها مرا
    به تو برساند
    باران میبارد
    تو کجای این بارنا
    هستی
    که نمیبینمت
    منتظر چتر ات مانده ام
    خودت گفتی چتر نیاورم
    تا خودت بیاوری ولی
    هنوز نیامدی
    بــاران کــه مــي بــارد

    تمــام کــوچــه هــاي شهــر پــر از فــريــاد مــن اســت

    کــه مــي گــويــم:

    مــن تنهــا نيستــم، تنهــا، منتظــرم!
    رنگین کمان از آن کسی است ؛
    که تا آخرین لحظه ... ،
    زیر باران بایستد...!

    آدم ها لالــِتــ می کننــد ..؛

    بعـد هـ ِـی می پرسند :

    چــِـرا حرف نمی زنی ؟

    این خندهـ دار ترین نـِمـ ـایشنامـه ی دنیــاستــــ ..!

    سکوتم دلیل بر فراموشی نیست

    ای نشسته در عمق جان و دل

    با تو هماره بودن برایم همیشگیست

    مرا اینگونه آرام و صبور مبین

    دریای درونم مشوش و طوفانیست

    اگر میگریزند ز دستانم واژه ها

    برای اینست که حرفهایم گفتنی نیست

    یکدم نیستم ز یاد تو غافل ،هرجا میروم همانجایی

    این همان ،عشق، احساس جاودانیست

    بیا باهم کمی صمیمانه بگوییم

    از همان رازهایی که میان من و تو پنهانیست .
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا