نگار پاستور
پسندها
556

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • پس از آفرینش آدم

    خدا گفت به او: نازنینم آدم،

    با تو رازی دارم ، اندکی پیشتر آی.

    آدم آرام و نجیب آمد پیش

    زیر چشمی به خدا می نگریست

    محو لبخند غم آلود خدا

    دلش انگار گریست.

    "نازنینم آدم

    ( قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید )

    یاد من باش که بس تنهایم"

    بغض آدم ترکید ،گونه هایش لرزید،

    و به خدا گفت:

    من به اندازه ی...

    من به اندازه ی گلهای بهشت ... نه...

    به اندازه عرش... نه... نه

    من به اندازه ی تنهاییت ای هستی من

    دوستدارت هستم.

    آدم کوله اش را برداشت.

    خسته و سخت قدم بر می داشت،

    راهی ظلمت پر شور زمین.

    طفلکی بنده غمگین ، آدم

    در میان لحظه ی جانکاه هبوط ،

    زیر لبهای خدا باز شنید که گفت:

    نازنینم آدم، نه به اندازه ی تنهایی من

    نه به اندازه ی عرش،

    نه به اندازه ی گلهای بهشت

    که به اندازه یک دانه گندم فقط یادم باش.

    نازنینم آدم، نبری از یادم!
    دنیا
    ای دنیا، نمی دانم چیستی، که مردم اینگونه هم دیگر را می درند؟
    مگر جایزه خرد کردن شخصیت انسان ها چیست؟
    ما برای این آمده ایم که از همدیگر پله هایی بسازیم برای پیشرفتمان؟
    اینجا ،چه خبر است؟
    هر روز صبح کار می کنیم،با همدیگر دعوا می کنیم.
    شب ها خسته می خوابیم و خدایا ، حتی لحظه ای به تو فکر نمی کنیم.
    ما دنیایی ساخته ایم که تنها برای سود خودمان عفت کسی را زیر سوال می بریم.
    دنیایی که پسر بچه ها تنها برای لقمه نانی باید سر چهار راه گل بفروشند.
    و دنیایی که مادران برای سیر کردن فرزندانشان فال می گیرند و
    چرند هایشان را تحویل آدم های کوته فکری مثل من می دهند.
    این چه دنیایی است؟
    دنیایی پر از ترس،دلهره و تشویش
    ای خدا،بگو امامان نیاید
    اینجا هیچ کس منتظرش نیست
    بگو نیاید،دستمان خالیست از مهرو پاکی
    خدایا ،باور کن اینجا آدم ها برای تکه نانی همدیگر را می درند
    بگو نیاید
    خواهش میکنم
    منم امیدوارم دوست خوبی باشم نگار جان
    فدات شم نگارِ نازنینم...مرسی عزیزِ مهربونم:

    [IMG][IMG][IMG][IMG][IMG]
    بادبادک

    امروز می خواهم، بادبادکی بسازم

    با دنباله هایی بزرگ از رنگ های بهاری

    و رهایش کنم به بالا ترین نقطه آسمان، کنار ماه

    شاید تو، در دوردست ها نگاهش کنی

    یادت بیاید، من هستم

    روزهایم، شب هایم عطر تو را دارد

    کاش، یادت بیاید

    من هنوز هم دوستت دارم
    از ســــــــاختــــار دنیا اطلاع زیادی ندارم.....
    "
    "
    "
    ولــی من هم دوســــت داشــــــتم
    دنـــــــــیای کســـــــــی باشــــــــم!!!






    به دیدنت که آمدم



    مرا به یک آغوش گرم مهمان کن



    من زیاد اهــــــــــــل چــــــــــــای نیســــــتم ... !
    ممنون گلم لطف دارید
    در سایه سار الهی سلامت باشی و بهارییییییییییی
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا