fahimeh89
پسندها
4,794

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • نگاهت هر قدر هم که دور باشد آرامم میکند و آوایی آمدنت را در گوشم زمزمه . . .

    چقدر رسیدنت را دوست دارم . . .

    آغوشم در ازدحامِ سرمای تنهایی تنها برای “تو” هنوز گرم است . . .

    هے غریـــــــبه ..

    اینجـــا حـــرفهــــایمـــ را برهنــــه کرده امـــ ،

    مواظـــب چشــمهایــــتـــــ باشــــ ....
    من اعتقاد دارم

    تـــــو پـــژواک تمــــام عـــاشــقـانه های تاریخی…!
    "آیینه ای در برابر آیینه ات می گذارم تا از تو ابدیتی بسازم"

    شاملو
    احساس می کنم

    از قلبم به پرواز درآمده اند

    این کبوتران سفید

    و این، من هستم

    که در آسمان ها اوج می گیرم!

    آیا ممکن است

    پرندگان

    در قلب آدم آشیان کنند؟!
    ممنون بابت پيام هاي قشنگت شرمنده ازاينكه پيام خوبي ندارم برات بفرستم اين روزها حالم خوب نيست اگه به صفحم سربزني متوجه ميشي چرا
    مهم نیست
    دور باشی
    یا که نزدیک
    از روبه رو بیایی
    یا که روی بگردانی از من
    ماه را از هر طرف که ببینی ماه است



    اينم پيام نيمه شب:redface:
    گل با تما م سرخی اش

    بر ساقه رویید ه ست .....

    سرخ ، ارمغا ن باغبان به برگ گل نیست

    و تیزی چنگال های هیچ بادی

    گلبرگ و رنگ را

    از هم نمی گیرد .

    گل سرخ

    می روید ...

    مثل دیدار تو ....

    تا دیداری دیگر بدرود . شبتون پر ستاره و با طراوت
    وقـــتــــــی کــنــــارمـــــــی
    جـــــــایــــــــی بـــــــــرای هـیـــچ شــــتــــــابــــی نیـــســــــــــت
    مــــقــــصــــــــــــد
    هــــمـــــــین حــــضــــــور مــــن و تـــــــوســــــــــت!ممنون بابت همراهی دوست خوبم ..خسته نباشید ...
    قول بده که خواهی آمد اما هرگز نیا!

    اگر بیایی همه چیز خراب میشود دیگر نمیتوانم ...

    اینگونه با اشتیاق به دریا و جاده خیره شوم من خو کرده ام به این انتظار

    به این پرسه زدن ها در اسکله و ایستگاه


    اگر بیایی من چشم به راه چه کسی بمانم؟
    ساده دلانه گمان میکردم تو را در پشت سر رها خواهم کرد! در چمدانی که باز کردم، تو
    بودی هر پیراهنی که پوشیدم عطرِ تو را با خود داشت
    و تمام روزنامه های جهان عکس تو را چاپ کرده بودند! به تماشای هر نمایشی رفتم تو را
    در صندلی کنار خود دیدم! هر عطری که خریدم، تو مالک آن شدی! پس کی؟ بگو کی از
    حضور تو رها میشوم! مسافر همیشه همسفر من!
    دلگیرم که سرمای دوری ات
    خانه ام را سیاه کرده است
    و دودکش ها
    نفس شان از جای گرم بلند می شود
    بهانه هم اگر میگیری بهانه ی مرا بگیر
    تمامِ خواستن را وجب کرده ام تمامِ خواستن را
    هیچ کس به اندازه ی کافی‌ عاشق نیست و هیچ کس
    هیچ کس به اندازه ی من عاشقِ تو و بهانه‌هایِ تو نیست
    ما به همین هست ها و نیست ها
    عادت کرده ایم...
    گاهی هست، گاهی نیست...
    ﺩﻟـﻢ ﻣـﯽ ﺧـﻮﺍﻫـﺪ . . .
    ﯾـﮏ ﻣـﯿـﺲ ﮐـﺎﻝ ﺑـﺎﺷـﻢ ﺑـﺮﺍﯾـﺖ . . .
    ﺷـﻤـﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﮐـﻪ . . .
    ﺳـﯿـﻮﺵ ﻧـﮑـﺮﺩﻩ ﺑـﺎﺷـﯽ !
    ﺯﯾـﺮ ﻟـﺐ . . . ﺗـﮑـﺮﺍﺭﻡ ﮐـﻨـﯽ . . .
    ﺑـﻪ ﯾـﺎﺩﻡ ﻧـﯿـﺎﻭﺭﯼ .. .
    ﺩﻟـﻢ ﻣـﯽ ﺧـﻮﺍﻫـﺪ . . .
    ﺑـﯽ ﺍﺟـﺎﺯﻩ ﯼ ﺗـ ـﻮ . . .


    ﭘـﺎﺩﺷـﺎﻫـﯽ ﮐـﻨـﻢ ﺩﺭ ﻧـﺎﺧﻮﺩ ﺁﮔـﺎﻫـﺖ ...
    کاش دنیا می مُرد
    دلم نیامد بگویم آدم ها!
    آنوقت هیچکس سراغی از ما نمی گرفت...
    من لَم می دادم به خیالی که خیال نبود
    و تو تکیه می دادی به من...
    و مُدام شعر می خواندی
    شعر شعر شعر ...
    کاش اینگونه عمری بیهوده نمی گذشت!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا