fahimeh89
پسندها
4,794

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • دلم یخ میزند گاهی

    دراین سرمای تنهایی


    شبم قندیل میبندد

    از این یخهای تنهایی


    قلم آهسته می راند

    بر این خط بلند ، اما


    گمانم یاد می گیرد

    ز من انشای تنهایی . . .

    عـــــــشــــق مثل همین بادهای کویریست،


    مگر نیاید!

    وقتی آمد چشمها را کور می کند.

    بـایـد یـک بـار بـه خـاطـر همـه چیـز گـریه کــرد .

    آنـقـدر کـه اشـک هــا خشـک شـوند ،

    بـاید ایـن تـن انـدوهگیـن را چـلاند و بعـد دفتـر زنـدگـی را ورق زد .

    بـه چیـز دیگــری فـکر کـرد .

    بــایـد پـاها را حـرکت داد و همـه چیــز را از نـو شــروع کـــرد .
    دلم اس ام اس از نوع نصفه شبی می خواد ...
    همونا که یهو از خواب بیدارت کنه
    تا مطمئن شی یکی تو بی خوابیش به یادته
    حالا كه رفته ای ساعت ها به اين می انديشم

    من كه گفته بودم:بی تو ميميرم؛خدا يادش رفته مرا بكشد ياتو قرار است كه برگردی...

    نگران نباش
    نمی شود دوستت نداشت
    لجم هم که بگیرد از دستت
    دفترچه ی خاطراتم
    پر از فحش های عاشقانه میشود!!!...
    و
    درخت هم که باشی
    من
    دارکوبی می شوم
    ...
    که هفتاد و سه بار
    در دقیقه
    تو را می بوسد......
    .
    .

    چقدر بی تو
    از خواب بپرم
    شیشه ی آب را سر بکشم
    و چیزی از پنجره بپرسم؟
    ...
    پلک می زنم
    به سقف خیره می شوم
    با نبودنت چه کنم؟
    تو کتاب قصیه ما این رمان عاشقانه
    سهم تو تمام من بود سهم من اوج ترانه
    آخرین فصل کتابو کسی باورش نمیشه
    خودتم فکر نمی کردی که بری واسه همیشه
    از بهشت بر ميگردم
    خبري نبود...
    همخوابگي با مهوشان پاداش بندگيم بود
    ...وه كه بوي تنت را هيچ حوري اي نميداد
    رغبت بوسه هيچيك را نداشتم
    فقط رفتم كه خدا بدهكارم نباشد...
    .
    ..

    ياوه گفتم، از بهشت بر نمي گردم
    مرا راندند به جرم تكفير
    گفتم كه تو بهشت منی
    پرندگان پشت بام را دوست دارم
    دانه هایی را که هر روز برایشان می ریزم
    در میان آنها یک پرنده ی بی معرفت هست
    که می دانم
    روزی به آسمان خواهد رفت
    و هرگز بر نمی گردد
    من او را بیشتر دوست دارم
    من از اینجا خواهم رفت

    پروانه ای که با شب می رفت ،

    این فال را برای دلم دیده است .....

    من خیلی وقت است که با شب می روم ؛ می روم آنطرف ٍ دنیا ، رویای تو را ببینم ..
    پیانویی مه آلود

    در ایوان چوبی خانه

    صندوق آهنگ های قدیمی عشق

    روزگاری دوستت می داشتم...
    در تمامِ میهمانی‌ها
    آویزِ گردن ِ من
    کلیدِ خانه‌ی توست

    حالا بگذریم
    مرا جراتِ آمدن نیست و
    تو را
    جراتِ عوض‌کردنِ قفل
    اي كاش حوالي دل تو هم ...
    "باراني" بياید ...
    زميني تر شود ...
    بوي خاكي بلند شود .
    شايد كمي "عاشقم" ميشدي ...
    من شمال نقشه ام، تو در جنوب

    نقشه را کاش دستی از میانه تا کند!
    نـِمیـבآنـَـم چـِشمآنـَتـــــــ

    بـآ مــَـטּ چـِـہ میـکــُنـב

    وَقـتــے* کــِہ نـِـگاهَـــم میکـُنے*

    چـِنـآטּ בِلـــَ ـم اَز شِیطَنَتــــــــ نِگــآهَـتــــــــ میلَـــــرزَב...!

    ڪـِـہ حِـــس میکـُنـَـــم چـِقـَــــבر زیـبـآستـــــ

    فــَــدا شـُـدטּ بـــَـراے* چــِشـم هـآیـے* ڪـِـہ

    تـَـمــــــآم בُنیــآستـــــ.

    [IMG]
    وقتی می آمدی

    حیاط پر می شد از عطر ترنج

    حالا تو رفته ای…

    و فقط

    رنج مانده است…
    من از تو می‌نوشتم
    تو هر که را دوست داری بخوان
    که من پیاده‌ی توام
    تجریش و شریعتی و نواب و صیاد و هنگام و شباهنگام توام
    من انقلاب توام
    چمران نه، هفت تیر خورده‌ی توام
    من به تنهایی
    تهرانِ توام
    صد سال پیش از تنهایی ما
    نمی دانــم چــرا بیــن ایــن همــه آدم پــیــله کــرده امــ بــه تــو …

    شــاید فــقط با تــو پــروانــه می شـــوم
    میان آفتاب های همیشه
    زیبایی تو لنگری است
    نگاهت شکست ستمگری است
    و چشمانت با من گفتند که
    فردا روز دیگری است


    شاملو
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا