mani24
پسندها
36,449

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • دلـم آرامـش ميخـواهد
    در بـﻰ دلهـره تـريـن آغـــوشِ دنيـــا ...


    عشق من

    دستانت ......گرمی خورشید را دارد ...

    چشمانت ....پاکی اسمان را ...

    بزرگی قلبت به اندازه دنیا ...

    سینه های مردانه ات که مرا تکیه گاهی محکم است ...

    مرا ......

    چه موهبت بزرگیست که تو را دارم ...

    شاهزاده ی من ...








    من هر روز و هر لحظه نگرانت می شوم که چه می کنی !؟

    پنجره ی اتاقم را باز می کنم و فریاد می زنمتنهاییت برای من ...غصه هایت برای من ...همه بغضها و اشکهایت برای من ..

    بخند برایم بخندآنقدر بلندتا من هم بشنوم صدای خنده هایت را...صدای همیشه خوب بودنت رادلم برایت تنگ شده دوستت دارم ...


    عشق من

    در اغوشت ارام میگیرم ....همه ی دلواپسیها و دلتنگی هایم را .....

    در اغوشت به باد میسپارم ....

    نگاهم را به سویت روانه میکنم ......

    تنم را به اغوشت وصله میزنم و تو را محو اغوشم میکنم ...

    کالبد وجودم را محصور صدای زمزه ی باران چشمانم میکنم ....

    سکوت درونم را به تن پوشی از جنس مهر در چشمانت تلاوت میکنم ...

    عاشقانه هایم را از قلبم برروی نگاهت حک میکنم ......

    تو را صدا میکنم ...

    سرود عشق زندگیمان را به اوای قاصدک های عاشق یکی میکنم ...

    تو را صدا میکنم ...

    انتظار را تماشای کوچه های تشنه قدمهایمان به سکوت وادار میکنم ......

    تو را صدا میکنم ....

    پس بخوان سکوت انتظار اغوشم را .......که چه بیتاب دلم تو را صدا میکند ......

    زندگی من ...
    عشق من

    قلبم را تا به ابد به تو هدیه میدهم ......

    نگاهم را

    دستانم را به تو هدیه میدهم ..

    امانتی از من به تو ..باورم را به تو هدیه میدهم ....

    من یک انسانم ....از جنس خاک ...از جنس اب ...از جنس باد ...از عشق هوای نفسهای پروردگارم ...

    پیچک عشق را در وجودم نهفته ام ...و تو را محصور عشقم میکنم ...

    مگر میشود بی تو بود ، آنگاه که تویی تنها بهانه برای بودنم!

    بوی عطر تنت را مدت هاست به انتظار نشسته ام ...

    با نگاهم به دنبالت میگردم ...

    توئی تنها بهانه دلخوشی هایم

    تنهایت نمیگذارم ....

    رهایت نمیکنم ....


    تو با نگاهت ..عشقت را در قلبم میپرورانی ....

    دوستت دارم ....

    زندگی من .....


    که چه زیباست عاشقی در هوای دونفره

    ببند چشمانت را و مرا از عمق وجودت احساس کن

    من احساسم را از نگاه تو سرشته ام .....

    و تو را سرچشمه اشعارم خوانده ام .....




    من تو را برای تو دوست دارم و میخواهم

    تنهاییت برای من

    تو فقط برایم بخند ...زندگی من ...


    زندگی من .....

    نگاهم کن ...میخواهم خستگی هایت را در پیچک اغوشم از مهر بپوشانم ...

    زندگی من ...

    تو کالبد وجودم را محصور خود و محبت بی دریغ خود کرده ای .......

    از نگاهم رازهای دلم را بخوان ...

    وقتی نیستی ....مثل این است که من نیستم ...

    وجودم به وجود تو وابستست ....

    تکیه گاه من ...سینه های مردانه توست ...

    دستان توست ...

    محل زندگی من اغوش توست ....

    مرا ازنگاهم دریاب ....

    که دوستت دارم ....


    مانی


    فردا می اید ...........و بار دیگر اولین نگاهت را به یاد می اورم

    فردا می اید و من تو را دوباره می یابم ....

    فردا دوباره دستم را به دستت میسپارم ای عشق .....

    با تو تجدید عهدی دوباره خواهم کرد ...

    فردا ......در یک همچین روزی من زندگی ام را یافتم .......یافتم دیوان همه ی اشعارم را ...

    من ....دختری از تبار دلهای باران دیده ی ساکن دریا ..

    تو را یافته ام ......در قلبم .....

    زندگی من ...
    چـﮧ سَـפֿـﭞ اَسـﭞ


    هَـم پـآييز بآشَـﬤ ، هَـم اَبر بآشَـﬤ،


    هَـم بآرآטּ بآشَـﬤ ، هَـم פֿـيآبآטּ ِ פֿـيس بآشَـﬤ ...


    اَمـــــآ...


    نـﮧ تـ♥ـو بآشے ...


    نـﮧﬤستے بَـرآے فِشُرﬤטּ بآشـﬤ،نـﮧ پآيے بَـرآےقَـﬤم زَﬤטּ بآشَـﬤ وَ


    نـﮧ نگآهـے بَـرآے زُل زَﬤטּ ...
    " چشــــــــــــــم هایم را میـــــــــــــــــــــــ ـــبندم "

    کــــــــــــــــــــــــ ـــــور بـــــــــــــــــودن را



    به دیدنِ جــــــــــــــــــــــــ ــــــایِ خالیتــــــــــــــ

    ترجـــــــــــــیـح مـــــــــــــــــــــــی دهم...

    نسل ما


    با دیـآزپام و کُدئیــن و پـُروفـُن

    بیشتر خوآبیده

    تا

    با معشوقــَش !!


    عشق من

    در اغوشت ارام میگیرم ....همه ی دلواپسیها و دلتنگی هایم را .....

    در اغوشت به باد میسپارم ....

    نگاهم را به سویت روانه میکنم ......

    تنم را به اغوشت وصله میزنم و تو را محو اغوشم میکنم ...

    کالبد وجودم را محصور صدای زمزه ی باران چشمانم میکنم ....

    سکوت درونم را به تن پوشی از جنس مهر در چشمانت تلاوت میکنم ...

    عاشقانه هایم را از قلبم برروی نگاهت حک میکنم ......

    تو را صدا میکنم ...

    سرود عشق زندگیمان را به اوای قاصدک های عاشق یکی میکنم ...

    تو را صدا میکنم ...

    انتظار را تماشای کوچه های تشنه قدمهایمان به سکوت وادار میکنم ......

    تو را صدا میکنم ....

    پس بخوان سکوت انتظار اغوشم را .......که چه بیتاب دلم تو را صدا میکند ......

    زندگی من ...
    عشق من

    شاهزاده ی من

    دلواپسم .........دلواپس شب هایی که دیگر مهتاب قصه دلدادگیمان را نخواند .....

    دلپواپس عشقی مقدسم ...

    به مهتاب بگو که عشقمان جاودانه است ....

    مهتاب را بگو که زندگی مان ابدیت است ....

    بگذار همه ی دنیا بدانند که دل مجنون توست ...


    زندگی من



  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا