G
پسندها
7,920

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • مرسی مرسی زیاد:redface:شما سروری:gol::heart:
    اره واقعا حسش پریده بد فرمم پریده
    خوبم خداروشکر
    نه هنو انشاالله بهتر میشه
    راستی فمیدی اون شب تو کلوپ چ خبر بوده؟؟؟
    سلاااااااااااااااااام:D
    خوبی ؟؟خوشی؟؟؟چ خبرا؟؟؟:)
    پاییز زیبا و عروس فصل هاست
    برگ ریزان درخت و خواب ناز غنچه هاست
    خش خش برگ و نسیم باد را بی انتهاست
    هرچه خواهی آرزو کن ُ فصل فصل قصه هاست . . .

    رسیدن پادشاه فصل ها "پاییز " مبارک
    "
    یادمم نمیاد از چی بدت میاد، تلافی کنم!!!:razz:

    اره تربیتش از دستم در رفته... باید بزنمش... البته تابستون دیدمش ولی خودشو رو نکرد!!!
    الان رفتم دانشگاه دیدم که اصن از حد گذرونده....
    اون روز میزدم رو دستش ، میگفت به غریبه میگم!!
    3 شنبه دیگه خیالم راحته... با فراغ بال میزنمش.. میگم غریبه هم تایید کرده!!:d
    3شنبه شب بیا سیاه و کبود تحویلش بگیر....:biggrin:
    سلام عموووو :| خوبین شما؟
    نه بابا کاراموزیا ک س شنبه تا 5شنبس :دی
    :d
    کاش چون پاییز بودم
    کاش چون پاییز خاموش وملال انگیز بودم.
    برگهای آرزوهایم , یکایک زرد می شد,
    آفتاب دیدگانم سرد می شد,
    آسمان سینه ام پر درد می شد
    ناگهان توفان اندوهی به جانم چنگ می زد
    اشک هایم همچو باران دامنم را رنگ می زد.
    وه ... چه زیبا بود, اگر پاییز بودم,
    وحشی و پر شور ورنگ آمیز بودم,
    شاعری در چشم من میخواند ...شعری آسمانی
    در کنارم قلب عاشق شعله می زد,
    در شرار آتش دردی نهانی.
    نغمه ی من ...
    همچو آواری نسیم پر شکسته
    عطر غم می ریخت بر دلهای خسته.
    پیش رویم :
    چهره تلخ زمستان جوانی
    پشت سر :
    آشوب تابستان عشقی ناگهانی
    کاش چون پاییز بودم
    سلام ؛ سلامتی...
    شما خوبی؟!
    آبیس چیه؟؟! مگه من اسم ندارم؟!؟ قبل اینکه اسممو بگم همه دنبال این بودن اسممو بدونن... میگفتن آبیس سخته... حالا که اسممو گفتم همه بهم میگن آبیس:surprised:

    چقدم که اسم نبردی....:D
    خستم کرده... اون روز مجبور شدم به تنبیه بدنی روبیارم... خیلی منو اذیت میکنه... :confused:دعواش کن....:D
    اولین روز دبستان بازگرد
    کودکی ها شاد و خندان باز گرد

    درسهای سال اول ساده بود
    آب را بابا به سارا داده بود

    درس پند آموز روباه و خروس
    روبه مکار و دزد و چاپلوس

    روز مهمانی کوکب خانم است
    سفره پر از بوی نان گندم است

    با وجود سوز و سرمای شدید
    ریز علی پیراهن از تن می درید

    تا درون نیمکت جا می شدیم
    ما پر از تصمیم کبری می شدیم

    پاک کن هایی ز پاکی داشتیم
    یک تراش سرخ لاکی داشتیم

    کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت
    دوشمان از حلقه هایش درد داشت

    مانده در گوشم صدایی چون تگرگ
    خش خش جاروی با پا روی برگ

    همکلاسیهای من یادم کنید
    باز هم در کوچه فریادم کنید

    همکلاسیهای درد و رنج و کار
    بچه های جامه های وصله دار

    بچه های دکه سیگار سرد
    کودکان کوچک اما مرد مرد

    کاش هرگز زنگ تفریحی نبود
    جمع بودن بود و تفریقی نبود

    کاش می شد باز کوچک می شدیم
    لااقل یک روز کودک می شدیم

    یاد آن آموزگار ساده پوش
    یاد آن گچها که بودش روی دوش

    ای معلم نام و هم یادت به خیر
    یاد درس آب و بابایت به خیر

    ای دبستانی ترین احساس من
    بازگرد این مشقها را خط بزن

    مهر بر همه بچه مدرسه ای های قدیمی مبارک:smile:
    سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااام خواهش ميكنم.... :D
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا