سلام عزیزم ، خوش اومدی ، خوشحال شدم از حضور دوبارت

يکي از صاحبدلان سر بجيب مراقبت فرو برده بود و در بحر مکاشفت مستغرق شده آنگه که از آن حالت باز آمد. يکي از دوستان بطريق انبساط او را گفت: از آن بوستان که بودي ما را چه تحفه اي کرامت آوردي؟
گفت: بخاطر داشتم که چون بدرخت گل رسم دامني پر کنم هديه اصحاب را. چون برسيدم بوي گلم چنان مست کرد که دامنم از دست برفت.