ایهین.روتو زمین نزدم دیگه
خودم معنی اینی که خودم نوشتم رو می دونستم ولی وقتی مهدیه اینجوری گفت جا خوردم:دی
ایهین.اون بیشتر هلاک منه.می خواد بیاد منو بستونه[IMG]
صوبت نباشه.همین که من می گم ...:دی
مرسی.خوبم
یه کم دست از تنبلی بردار.بزن مشاهده گفتگو متوجه می شی :|
من دارم سرگرمت می کنم که گرسنگی یادت بره.قدر نیم دونی که
رفاقت را از دست فروش بازار نخریدیم ؛
آن را در کوچه های خاکی محله مان یاد گرفتیم...
پس خوب میدانیم برای کدام رفیق زمین بخوریم که از زمین خوردنمان شاد نگردد، بلکه دست خاکیمان را بگیرد و از زمین بلندمان کند!