دکتر مهدیه
پسندها
1,972

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • نمیتوانی همزمان جوان باشی و نسبت به جوانی خویش خودآگاه باشی؛
    زیرا جوانی بسیار سرگرم زندگیست تا آگاهی،
    و آگاهی بسیار سرگرم خود است تا زندگی کردن.:gol::gol::gol::gol::gol:
    سر جلسه امتحان نشستی هرچی تو کلته رو برگه خالی می کنی آخرش نصف صفحه هم پر نمی شه بعد یه نفر بلند می شه می گه آقا یه برگه دیگه بدین جا ندارم. اون لحظه می خوای صندلی رو از پهنا بکنی تو حلقش!
    پادشاهی در یک شب زمستانی در کاخ به یکی از نگهبانان خود برخورد کرد و گفت: سردت نیست؟ نگهبان گفت: عادت دارم! شاه گفت: میگویم برایت لباس گرم بیاورند! شاه فراموش کرد و صبح جنازه نگهبان را پیدا کردند که روی دیوار قصر نوشته بود: من به سرما عادت داشتم وعده لباس گرمت مرا از پای درآورد.
    مرا به دار آویختند تا نامت را از یاد ببرم اما چه ساده اند این ساده اندیشان که نمیدانند نام
    تو حک شده ی قلب من است
    مرا به دار آویختند تا نامت را از یاد ببرم اما چه ساده اند این ساده اندیشان که نمیدانند نام
    تو حک شده ی قلب من است
    مرا به دار آویختند تا نامت را از یاد ببرم اما چه ساده اند این ساده اندیشان که نمیدانند نام
    تو حک شده ی قلب من است
    مرا به دار آویختند تا نامت را از یاد ببرم اما چه ساده اند این ساده اندیشان که نمیدانند نام
    تو حک شده ی قلب من است
    مرا به دار آویختند تا نامت را از یاد ببرم اما چه ساده اند این ساده اندیشان که نمیدانند نام
    تو حک شده ی قلب من است
    مرا به دار آویختند تا نامت را از یاد ببرم اما چه ساده اند این ساده اندیشان که نمیدانند نام
    تو حک شده ی قلب من است
    مهدیه تو دوست مجازی وبدی..خجالت نمیکشی؟؟؟؟؟؟/ن ک از واقعی بودن ناراحنما...ن..
    ولی خو ادم باش مجازی هم باش دیگه.إإإإإإإإ
    ایشالا هر چی زودتر پدر جون به خونه برگردن..آمین
    آي دختره،يه سوال:D....اسمه اين خواننده را ميدوني احيانا؟؟....البته سخت بدوني چون منم نميدونم:D..نميتونم هم پيدا كنم اسمشو

    راستي،كوفت بگيري با اين غيبتت بي ريخت...:smile:
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/456602-مي-توانيم-كاري-كنيم-كه-همتايان-ما-در-دنياهاي-دوردست،-آسان-تر-بتوانند-نشانه-هايي-از-وجود-ما-بيابند-اما-اين-تعهدي-سنگين-براي-ما-ايج
    کسی از دکتر خبری نداره؟
    دکتر تو چقد بی معرفت هستی؟
    این همه آدم اینجا نگرانو دلواپس تو هستن ولی تو به روی هودت نمیاری؟
    بابا بیا باشگاه حداقل بگو که هستی تا این همه آدمو از دلواپسی در بیاری
    شب و روزم گذشت به هزار آرزو
    نه رسیدم به خویش، نه رسیدم به او

    نه سلامم سلام، نه قیامم قیام
    نه نمازم نماز، نه وضویم وضو

    دل اگر نشکند به چه ارزد نماز
    نه بریز اشک چشم، نه ببر آبرو

    نه به جانم شرر، نه به حالم نظر
    نه یکی حسب‌حال، نه یکی گفت‌وگو

    نه به خود آمدم، نه ز خود می‌روم
    نه شدم سربلند، نه شدم سرفرو

    همه جا زمزمه است، همه جا همهمه است
    همه جا «لاشریک... »، همه جا «وحده... »

    نبرد غیر اشک، دل ما را به راه
    نکند غیر آه، دل ما را رفو

    نشوی تا حزین هله با مِی نشین
    هله سر کن غزل، هله تر کن گلو

    به سر آمد اجل، نسرودم غزل
    همه‌اش هوی و های، همه‌اش های و هو

    هله امشب ببر به حبیبم خبر
    که غمش مال من، که دلم مال او

    هله از جانِ جان، چه نوشتی؟ بخوان !
    هله گوش گران! چه شنیدی؟ بگو !

    بِبَریدم به دوش، به کوی می‌فروش
    که شرابم شراب، که سبویم سبو
    به کسی اعتماد کن که بتواند سه چیز تو را تشخیص دهد اندوه پنهان شده در لبخندت را، عشق نهان در عصبانیتت را ، و معنای حقیقی سکوتت را .
    این شعــر را برای تـــو مـی گـویـم

    در یک غـُروب خستـــه پــائــیـــــز

    در نیمـه هــای این ره شـــوم آغـاز

    در کـُهنـه گـور این غــم بـی پـایـان

    اینجـا ستـاره ها همـه خاموشـنــد

    اینجـا فـرشتـه ها همـه گـریـاننــد

    اینجـا شکـوفـه هـای گـُـل مـریــم

    بـی قـــدرتــر ز خـــار بـیـابـاننــد

    و این شـمـع را فـقـط ،

    به "امیــــــد آمـــدن تـــو" ، فـوت مـی کنـــم...!

    دنبال وجهی می گردم
    که تمثیل تو باشد
    زلالی چشم هات
    بی پایانی آسمان
    مهربانی دست هات
    ...
    نوازش گندمزار
    و همین چیزهای بی پایان.
    نمی دانستم دلتنگیت
    قلبم را مچاله می کند
    نمی دانستم وگرنه
    از راه دیگری
    جلو راهت سبز می شدم
    تمهیدی، تولد دوباره ای، فکری
    تا دوباره
    در شمایلی دیگر
    عاشقت شوم.
    گفته بودم دوستت دارم؟
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا