دکتر مهدیه
پسندها
1,972

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام مرسی عزیزم خیلی قشنگ بود یه جورایی مناسب حال کنونیم ممنونم ازت:heart::gol:ببخشید دیر جواب دادم باشگاه نیامده بودم بازم ممنونم
    در زندگــــــــــی

    سه چيز باز نميگردد:
    زمان،كلمات و موقعيتها.

    سه چيز نبايد از دست برود:
    آرامش،اميد و صداقت.

    سه چيز قطعي نيست:
    رؤياها،موفقيت و شانس.

    و سه چيز از با ارزش ترينهاست:
    عشق،اعتماد به نفس و دوستان واقعي.
    می روی زود، عمر من هستی! دیر و کم مثل برف می‌آیی
    چقَدَر ناز می‌کشم تا تو یک دو جمله به حرف می‌آیی

    نه تو را می‌شود نزد فریاد، نه تو را با بقیه قسمت کرد
    بی‌سبب نیست مثل هر رازی تو به چشمم شگرف می‌آیی

    هر زنی کوزه‌ای‌ست بر دوشش، می‌برد پای چشمه‌ی تقدیر
    قسمت این است عاشقت بشوم، سنگی و سمت ظرف می‌آیی!

    بی تو هرچند سخت می‌گذرد این زمستان سرد و طولانی
    دیر یا زود مطمئن هستم ناگهان مثل برف می‌آیی

    می‌پرد باز پلک پنجره‌‌ام، خانه چشم‌انتظار مهمان است
    بوسه و بغض و اشک و دلتنگی… تو بگو کی به صرف می‌آیی؟
    تمام ترانه هایم ترنم یاد توست

    و تمام نفسهایم خلاصه در نفسهای توست

    ای زلال تر از باران و پاکتر از آیینه به وجود پر مهر تو می بالم

    و تو را آن گونه که می خواهی دوست دارم

    ای مهربان پرنده خیالم با یاد تو به اوج آسمانها پر خواهد گشود

    و زیبایی ات را به رخ فرشتگان خواهد کشید

    تبسمی از تو مرا کافیست که از هیچ به همه چیز برسم



    هر لحظه بهانه تو را میگیرم
    هر ثانیه با نبودنت درگیرم

    حتی تو اگر به خاطرم تب نکنی
    من یکطرفه برای تو میمیرم…
    برنده هیچ گاه تسلیم نمی شود وتسلیم شونده هیچ گاه برنده نمی شود.:gol:
    سلام دکترجون.
    خوبی؟
    چه خبر؟
    کجایی که نیستی؟
    حالت چطوره؟امیدوارم که حالت بهتر شده باشه.
    خدای ما کس دیگریست! دروغ میگویم؟؟؟ به نامه هایت نگاه کن!!! اگر برای عشقت نامه بنویسی میگویی: از دوریت دلتنگم؛دوستت دارم؛هرچه تو بگویی همان است؛از تو به یک اشاره... تورا دیوانه وار میپرستم جانم فدایت... ولی برای خدا مینویسیم: این را میخواهم؛آن را میخواهم؛اگر برآورده نکنی قهر میکنم؛دیگر دوستت ندارم و...
    وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست
    عهد و پیمانی که روزی با دلت بستم شکست

    ناگهان- دریا! تو را دیدم حواسم پرت شد
    کوزه ام بی اختیار افتاد از دستم شکست

    در دلم فریاد زد فرهاد و کوهستان شنید
    هی صدا در کوه،هی "من عاشقت هستم" شکست

    بعد ِ تو آیینه های شعر سنگم میزنند
    دل به هر آیینه،هر آیینه ایی بستم شکست

    عشق زانو زد غرور گام هایم خرد شد
    قامتم وقتی به اندوه تو پیوستم شکست

    وقتی از چشم تو افتادم نمیدانم چه شد
    پیش رویت آنچه را یک عمر نشکستم شکست …
    من ندیدم خوش‌تر از جادوی تو،
    ای سکوت ای مادر فریادها
    گم شدم در این هیاهو گم شدم،
    تو کجایی تا بگیری داد من؟
    گر سکوت خویش را می‌داشتم،
    زندگی پر بود از فریاد من!
    بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست

    آه، بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست

    مثل عکس رخ مهتاب که افتاد در آب

    در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست

    آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد

    بال وقتی قفس پر زدن چلچه هاست

    بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است

    مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست

    باز می پرسمت از مساله و دوری عشق

    و سکوت تو جواب همه ی مساله هاست
    دل، ماهی خسته‌ای که در تور افتاد

    در چاله عجب نیست اگر کور افتاد

    از عشق چه خیر غیر ناکامی دید؟

    بر چاک چه جز وصله‌ی ناجور افتاد؟

    از اصل خودش دور شد و بالا رفت

    این بود که فواره‌ی مغرور افتاد

    بسیار به غیر او دلم شد نزدیک

    تا از غم عشق او کمی دور افتاد

    بسیار به صخره‌ها سرش را دریا

    کوبید بیفتد از سرش شور، افتاد؟

    من با غم او از خود او دوست‌ترم

    او با غم من از خود من دور افتاد!

    با اینهمه راضی‌ست نشابوری که

    از چنگ مغول به چنگ تیمور افتاد
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا