دانشجوي كامپيوتر

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • امروز با شکوهترین روز هستیست روزی که آفریدگار تو را به جهان هدیه داد تولدتـــــــــ مبــــــــــارک عشـــــقم
    سلام
    ای خوبم خدارو شکر
    چه اسفندها دود کردیم
    برای تو ای روز اردیبهشتی
    که گفتند این روزها می رسی
    از راه
    چشم سعی میکنم بیشتر هواشو داشته باشم. لطف کن واسش دعا کن تا اردیبهشت که وقت عملشون هست طاقت بیارن.
    منم میخوام مراعاتشو بکنم و برا همینم سعی میکنم کمتر برم طرفشون فعلا. ایشون اصن دوست نداره پدرش چیزی بفهمه ولی مادر و خواهرهاش ظاهرا مشکلی ندارن. خیلی اهل نظم و انضباطه و یه قوانین خاص و عجیبی داره که همه باید ملزم به رعایت اون قوانین باشن.
    البته امروز که حالشون زیاد خوب نبود. من که دیدمش چشماش بسته بودن ولی فکر نکنم درجه هشیاریش پایین رفته بود که ایشالا هرگز اینطوری نشه ولی پرستارها داشتن سعی میکردن یک رگ براش بگیرن که موفق نشدن و اخرش مجبور شدن روی ساعد دستشون رو برش بدن تا رگ داخلی بگیرن. خدا میدونه تموم دستهاش پر از جای سوزن و جای بریدگی هست از بس اینکارو باهاش کردن.
    بله گلم مادرش از وجودم اطلاع داره. قبلا به طور تصادفی متوجه شده و واکنش مثبت یا منفی نداره ولی منو بارها تو بیمارستان دیده و باهم حرف هم زدیم ولی هیچوقت بطور صریح به این خانم نگفتم که به پسرشون علاقمندم ولی خب تابلوست که خودش خوب اینو فهمیده.
    منم دوست دارم دورادور ببینمش وقتی میبینم از حضور من عصبانی میشه و میدونم عصبانیت چقدر براش ضرر داره ولی وقتی میرم اونجا دلم نمیاد اینهمه راه اومدم فقط از دم در ببینمش و برم.
    قبل از این دفعه اخر که برن تو کما یادتونه بهوش اومدن و برخورد خیلی بدی باهام کردن. هرچی دلش خواست گفت و منو جلوی دوستم بدجور ضایع کرد. متاسفانه همون شبش اختلال ریتم قلبی پیدا کرد و رفت تو کما و 17 روز همونجوری موند. من هزار هزار بار خودمو لعنت کردم و با خودم عهد بستم که سلامتی ایشون رو از این به بعد به احساس خودم مقدم بدونم. ولی وقتی از دم در میبینمش مث قرص ماه خوابیده رو تخت دلم نمیاد نرم داخل و از نزدیک نبینمش. اون هم متقابلا ادم خیلی سرسختیه و تو برخورد باهاش باید ادم خیلی فکر کنه چیکار کنه که مبادا شاکی بشه.
    سیلااااااااااااملیکووووووم آری آری خوبم.....شوما خوبی؟؟[IMG]
    از وقتی برف اومد هی می گفتم بریم برف بازی اما کسی نمی اومدتا اینکه بالاخرهدیشب رفتیم برف بازی خیلی چسبیدجاتون خالی - البته فقط اونجا که من خوردم زمین ها!! -یکی از دوستان می ترسید که بخوره زمینداشتم بهش می گقتم که حالا فکر کردی اگه بخوری زمین چی میشه؟!هنوز جمله ام تموم نشده بود که یه دفعه شتلق تق توق (صداش کدومه؟!) خودم خوردم زمیناما همونجور که داشتم می گفتم هیچی نمیشه فقط یه کم کتف و پاهات درد می گیره ! اما واقعا حیفه که آدم از این نعمت قشنگ و سفید لذت نبره و توی صورت کسی پرتش نکنه
    مممممممممممممممممممممممممنننومممممممممممممممممم خانم نویسنده
    خوبم خدارو شکر
    شما چیطوری؟>
    سلام عزیزم
    مرسی خب منم خیلییییییی خوشحالم و اینکه میبینم بهوش اومد بالاخره هنوز بعد از 10 روز باورم نیست واقعا مث یه رویا میمونه واسم. بله ایشون حساس هست روی اینکه پدرش منو نبینن ولی خب من همیشه حواسم به این قضیه بوده و هست که پدرشون چه ساعتی از سر کار میاد. ایشون اصولا دوست نداره کسی بدون هماهنگی خودش کاری رو انجام بده و قبلا هم توی همین بیمارستان اینو با لحن بدی بهم گفته. مثلا من باید از قبل هماهنگی کنم یا زنگ بزنم ولی خب الان امکانش نیست. چه جوری میشه باهاش صحبت کرد یا بهش زنگ زد؟؟
    انواع مختلف مواد غذایی و نوشیدنی هایی را که حاوی 200 کالری انرژی هستند

    علت دشواری بیدار شدن صبح ها مشخص شد


    سلام دوست گلم
    به دعاهای شما دوستای عزیزم شکر خدا حال ایشون نسبت به روزهای قبل خیلی بهتر شده و الان دیگه همه چیز رو خوب بیاد اوردن و واکنش هاشون به محیط اطراف کاملا عادی شده. البته متاسفانه هنوز تحت تنفس مصنوعی هستن و دقیقا نمیدونم چرا.
    امروز که رفتم دیدنش به بدترین صورت ممکن بهم اخم کرد نمیدونم چرا این اخلاقاشو اصن نمیخواد عوض کنه. من دستشو گرفتم ولی با ناخن دست منو فشار داد و دوباره اخم کرد ازش پرسیدم میخواهی من برم؟ اشاره کرد که آره و وقتی میرفتم بیرون خواستم خداحافظی کنم و دستمو تکون بدم ولی چشماشو بست. حقیقتش بغضم گرفت از اینهمه بی مهری و واقعا این رفتار ایشون واسم هیچ توجیهی نداره.
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/437330-آجـــــیل?p=6103718#post6103718
    و کسی گفت بهار است و من با قطره ای شبنم روی یک برگ گل یاس نوشتم کاش ان بهاری ک همه میگویند بی خبر می امد
    شاید انوقت همه ز شوقش گل میدادیم


    وقتی دلت میگیره یا تنهاییتو گریه میکنی یا ....
    سال1391کم کم داره تموم میشه، یادت باشه زندگی کوتاهه،صادقانه عاشق باش وبدون کنترل بخند ،اینو به کسانی که دوستشون داری ونمیخوای درسال1392 ازدستشون بدی بفرست. دوستون دارم و نمیخوام ازدستتون بدم
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا