محمد خداییش هیجان انگیزترین و حساس ترین کشتی بود
یه جورایی سرنوشت کشتی رو رقم زد.
ملایر کلی پارچه به در ودیوار شهر زدن براش
من اون موقع شیفت عصر تو پالایشگاه بودم با بچه ها تو اتاق کنترل دیدیدم میخواستن منو بکشن گفتن همشهریتون باخت باعث شد ایراندوم بشه ولی دقایق اخر خدا کمک کرد آبرومون نرفت .وگرنه یه کتکم از همکارا می خوردیم
باشه دایی جون. ببخشید من سرعت نتم پایین اومده
دایی جون مامان چند روزی نبود، صفحشم بسته بود. دیشب اومد بعد چون سرعت نت پایین بود یا سایت مشکل داشت اصلا نتونستیم صحبت کنیم. امروزم در حد 2 دقیقه اومد و رفت