naghmeirani
پسندها
52,519

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • زبانم را نمی فهمی ، نگاهم را نمی بینی
    ز اشکم بی خبر ماندی و آهم را نمی بینی
    سخن ها خفته در چشمم ، نگاهم صد زبان دارد
    سیه چشمان مگر طرز نگاهم را نمی بینی

    گناهم چیست جز عشقت ، روی از من چه می پوشی
    مگر ای ماه ، چشم بی گناهم را نمی بینی

    سیه مژگان من ، موی سپیدم را نگاهی کن
    سپید اندام من ، روز سیاهم را نمی بینی
    پریشانم دل مرگ آشیانم را نمی جویی
    پشیمانم نگاه عذر خواهم را نمی بینی

    دل بی تاب من با دیدنت آرام می گیرد
    اگر دوری ز آغوشم ، نگاهم کام می گیرد
    مرا گر مست می خواهی ، نگاهت را مگیر از من
    که دل از ساقی چشمان مستت جام می گیرد

    سیه مژگان من ، موی سپیدم را نگاهی کن
    سپید اندام من ، روز سیاهم را نمی بینی
    پریشانم دل مرگ آشیانم را نمی جویی
    پشیمانم نگاه عذر خواهم را نمی بینی
    سلام یه نامه ی بی عبور
    اومده از راه دور
    بهت بگه مهربون
    نشو تو نا مهربون
    صدات نمیاد دیگه
    نگات و من ندیدم
    دلم می خواد دوباره
    کنار تو بشینم
    عزیز مهربونم
    همیشه هم زبونم
    تویی آرومه جونم
    تویی ورد زبونم
    تویی دعای شبهام
    تویی خورشید روزام
    غروب نکنی یه وقتی
    عمرم میره به سختی
    به عشق دیدن تو
    رفتم در خونتون
    چی دیدم من ، وای خدا
    خالی شده خونتون
    هیچکی نبوده اونجا
    بودم غریب و تنها
    توی سکوت شبها
    صدای ناله هامو فقط خدا میشنوه
    بغض توی صدامو فقط خدا میشنوه
    خدای نازنینم
    از همه جا رونده ام
    از همه درمونده ام
    عاشقم و ندارم
    به جز تو من مونده ام...
    هان ای چکاوک نغمه سرا
    نغمه ای را بسرا
    نغمه ای از دل
    نغمه ای ازجان بسرا
    نغمه ای تا کوک کنی گوش مرا
    تا شنوم صدای رشد نارونی جوان
    صدای خزنده ریشه ای
    که رسوخ می کند در خاک
    می کاود در عمق آب
    آه شبنمی می غلطد از گلبرگ
    می طراود باد
    می شکند پوسته ای سخت
    پیله تنیده ای محبوس
    بال می گیرد کرمی برای پرواز
    می خروشد رود
    می ساید سنگ
    تا تلاقی پیوند در کرانه ای دور
    هان ای چکاوک نغمه سرا
    نغمه ای را بسرا ......
    آتش زدی به خرمن دستانم / با پیچ و تاب زلف پریشانت
    لبهای گُر گرفته من وا شد / وقتی رسید سیب زنخدانت
    در گیر و دار چشم تو گیر افتاد / آهوی چشمهای بیابانیم
    گم شد نگاه سر به گریبانم / در لابلای مردُم ِ چشمانت
    اردیبهشت در خَم ِ فروردین/ چرخید و رفت تا تهِ شهریور
    پاییز با تمام غزلهایش / شد شاه ِ فصلهای غزلخوانت
    بر دوش میکشی شب یلدا را ؟ / یا از حریر بافته ای گیسو
    زنجیر خفته در چم ابرویت؟ / یا ذوالفقار در خم ِ مژگانت
    نیلوفرانه دور ِ تو میچرخند / هفت اسمان گم شده در چشمت
    خم کرده است قامت خود را کوه / در اعتدال سرو خرامانت
    امواج آفتابی گیسویت / غلطیده در هلال دو ابرویت
    مستم کن ای سراحی سکر امیز / از جذر و مدّ آبی چشمانت
    یک یا دو یا سه یا که ...نمیدانم/ چندین هزار مرتبه شد شاید
    هی آمدم برای دلم گفتم / اما نشد تلافی احسانت
    هوا سنگین ماتم بود
    زمین غمگین هر غم بود
    میان دود و آتش بود
    همان یک جرعه خواهش
    محبت بود، محبت بود.
    محبت آسمانی بود
    که عشقش را زمینی کرد
    محبت دیدنی تر بود
    محبت را درونی کرد
    میان هر بوستان را
    پر از خار محبت کرد
    درون دردِ هر کس
    پر از گَردِ محبت کرد
    محبت آسمانی بود
    محبت را زمینی کرد
    محبت دیدنی تر بود
    محبت را درونی کرد
    محبت را تمنا کرد
    محبت را نیازش کرد
    محبت زخمه ی شمشیر
    که عشقش را ستایش کرد
    ای دست تو امیدم ، با دست تو گل چیدم

    گلهــای محبـت را ، در دســـت تو بوئیــدم

    باور نکنــی جانــــا ، غوغــــای درونــــم را

    پیمانه دل پر شـد ، آندم که تــو را دیـــدم
    نفس ... نفس... نفس... اینجا هوا نمی آيد

    بله؟ نمی شنوم! هان؟ صدا نمی آید!



    هوای غربت اینجا چه قدر سنگین است!

    به این طرفها یک آشنا نمی آید؟!



    کسی که می شنود این سکوت ممتد را

    کجای حادثه مانده؟ چرانمی آید؟



    آهای مردم بالای کوه ها چه خبر؟

    در اتظار بمانیم؟یا نمی آید؟



    در انتظار بمانیم یا زبانم لال

    دلش گرفته به دیدار ما نمی آید؟!



    الو... سلام...ببخشید حضرت موعود!

    الو بله؟ بله؟ آقا صدا نمی آید؟

    #

    قبول قسمتمان درد بود و تنهایی

    عزیز شاد شدن هم به ما نمی آید!!!
    حالا که فکرمی کنم انگار سالهاست
    که چشم تو در آينه اين خيالهاست!

    آيينه ای که جز تو در آن منعکس نشد
    آيينه ای که فارغ ازين قيل و قالهاست

    امکان نداشت هيچکس ... اما کنار تو
    امکان اتفاق تمام محالهاست!

    فرصت برای با تو نشستن،قدم زدن
    آماده باش فرصت پرواز بالهاست

    شايد خدا مرا به تو... شايد خدا تو را
    ذهنم پر از تمامی اين احتمالهاست!

    باران من شکستن بغض قديمی ات
    پايان جاودانی اين خشکسالهاست

    آه ای گوزن وحشی من ! می شناسدت
    اين مرد که بازمانده نسل غزالهاست!

    آيا؟چرا؟ چگونه؟کجا؟کی؟...بهار من
    چشم تو پاسخ همه اين سوالهاست!
    آدمک آخر دنیاست ،بخند
    آدمک مرگ همین جاست،بخند

    آن خدایی که بزرگش خواندی
    به خدا مثل تو تنهاست ، بخند

    دستخطی که تو را عاشق کرد
    شوخی کاغذی ماست ، بخند

    فکر کن درد تو ارزشمند است
    فکر کن گریه چه زیباست،بخند

    صبح فردا به شبت نیست ، که نیست
    تازه انگار که فرداست،بخند

    راستی آنچه که یادت دادیم
    پر زدن نیست،که درجاست ،بخند

    آدمک نغمه ی آغاز بخوان
    به خدا آخر دنیاست، بخند
    بدووووووووووووییییییید بیاید جشن نامزدی داداش گلم رضا داوودی عزیز
    سلام ..خوبی؟ .. ای گاش منتقلش میکردی به تالار ادبیات .. تایپیک خذف شد ......:( ... علتشم نمیدونم ......
    دوستی کلامی نیست که کهنه شود یا بپوسد دوستی ایین مقدسی که به جا می ماند.
    مـقـدس تــریـن جــای دنــیـاست اتـــاق تنــهـایی هـــایـــم وقـــتی بــا نیـّــت " تـــ♥ـــــو " خــلـوتـــ می ڪنـــم . . . ...
    شبت بخير نغمه جان
    خواب اين كچلو دلمو برد ممنون خيلي زيبا بود
    خب خداروشكر
    انگار خيلي خوش ميگذره خيلي خوشحالم
    دور چون با عاشقان افتد تسلسل بايدش
    سلام نغمه خوبي؟
    هوم همينطوري يکم خستم حس پروف باز کردن نيست:redface:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا