لیلی زیر درخت انار نشست ؛
درخت انار عاشق شد ، ...
گل داد ، ...
سرخ سرخ شد ...!
گل ها انار شد ، ...
داغ داغ ... !
هر انار هزار دانه داشت ...
دانه ها عاشق بودند ...
دانه ها درون انار جا نمی شدند...
انار کوچک بود...!
انار ترکید و ترک برداشت...
خون انار روی دست لیلی چکید...
لیلی انار ترک خورده را از شاخه چید...
مجنون به لیلی اش رسید...!
راز رسیدن فقط همین بود ... کافی است ......
انار دلت ترک بخورد.....