چشمهامان عشق را آغاز کرد
در به رویِ سادگی ها، باز کرد
نقشِ اشکِ چشمهایِ عاطفه
حسِ پنهانِ دلم را ، ساز کرد
مرغِ آبیِ صداقت پر کشید
تا به آنسویِ افق، پرواز کرد
پشتِ بام عاطفه یک مرغِ عشق
پاکیِ مهر مرا، آواز کرد
در دلِ ما حس خوشبختی دمید
جادۀ احساس را، ایجاز کرد
چترهایِ مهربانی را گشود
قطره از شوقِ زمین، اعجاز کرد
زندگی مثل عبورِ یک نَفَس
آسمان را با زمین، همراز کرد
دید «شیوا» شب صدایش میکند
ساده این احساس را، ابراز کرد
"شیوا فیروزی"