نوکرتوم داش...تو سینه ای...
خدایی من از این ادما نیستم .. ولی طرف از این ادما بود که دلش میخواست... حالا تا اینجا قسمت خوبش بود... بعدش نزدیک بود بگیر بگیر بشه.. ما هم جیم زدیم طرف یه (شهر دیگه) پیش دوستم امیر حسین .. اول جیم زدوم بعد بهش زنگیدوم... وسط راه فهمیدوم رفته شمال .. حالا بیا کره شو بگیر...هیچ دیگه ماهم شروع کردیم گشتو گذار تو تهرون ... از شوش و مولوی تا اون بالا بالا ها... جات خالی! یه اتفاقایی میوفته برا ادم .. خودش شاخ درمیاره