سلااااام عزیزم
امشب یاد خاطراتمون افتادم .... دلم برای شیطونیامون خیلی تنگ شده ..دلم برای کلاس رفتنای سه تامون تنگ شده ...خوابیدنا و نرفتن سر کلاس معماری رو هیچ وخ یادم نمیره
...دلم برای شب امتحانامون تنگ شده ..یادته؟؟؟ آدم نشدیم آخرش!
...مسخره بازیامون سر ِ "همه" و " تقبل " رو یادته؟؟
پیتر رو یادته؟؟؟
میدونم دیگه اینجا نمیای ... خودمم احتمالا تا چند وقت دیگه کلا نیام اینجا!!
چه خاطراتی داشتیم
دوستت دارم و داشتم و خواهم داشت!!! خیلی خیلی خیلی زیاد