با این همه اتفاق توی زندگیم ، دلم می خواد یه هو چند نفر بیان جلوم و بگن ، با اونجا " بای بای " کن !! تو این مدت مقابل دوربین مخفی بودی !!
بعد همه چی تموم شه ، همه چی ...!
مـــــــــــــرد است دیگر... گاهی تند میشود گاهی عاشقانه میگوید.. مـــــــــــــرد است دیگر.. غرورش آسمان و دلش دریاست... تو چه میدانی ازبغض گلو گیر کرده یک مـــــــــــــرد.. مـــــــــــــرد را فقط مـــــــــــــرد میفهمد و مـــــــــــــرد
خوابِ اینترنتیِ عصرِ اتم می بیند
كوك كن ساعتِ خویش !
كه در این شهر ، دگر مستی نیست
كه تو وقتِ سحر ، آنگاه كه از میكده برمی گردد
از صدای سخن و زمزمه ی زیرِ لبش برخیزی
كوك كن ساعتِ خویش !
اعتباری به خروسِ سحری نیست دگر ،
و در این شهر سحرخیزی نیست
كوك كن ساعتِ خویش !
شاطری نیست در این شهرِ بزرگ
كه سحر برخیزد
شاطران با مددِ آهن و جوشِ شیرین
دیر برمی خیزند
كوك كن ساعتِ خویش !
كه سحر گاه كسی
بقچه در زیر بغل ، راهیِ حمّامی نیست
كه تو از لِخ لِخِ دمپایی و تك سرفه ی او برخیزی
كوك كن ساعتِ خویش !
رفتگر مُرده و این كوچه دگر
خالی از خِش خِشِ جارویِ شبِ رفتگر است
كوك كن ساعتِ خویش !
ماكیان ها همه مستِ خوابند
شهر هم . . .
شیشه ای می شکند…
یک نفرمی پرسد:
که چراشیشه شکست؟
یک نفرمی گوید:
شایداین رفع بلاست،
دیگری می گوید:
شیشه ی پنجره راباد شکست؟
دل من سخت شکست ! هیچ کس، هیچ نگفت،
غصه ام رانشنید،
ازخودم می پرسم :
ارزش قلب من از شیشه ی یک پنجره هم کمتر بو؟؟؟؟
ناز را میکشیم !
آه را میکشیم !
انتظار را میکشیم !
فریاد را میکشیم !
درد را میکشیم !
اما بعد از این همه سال هنوز نقاش خوبی نشده ایم که ...
دست بکشیم !!!
از آدمهــــــا بگـذر!
دلـــت را بزرگتـــــــر کن
ناراحت این نباش که چـــرا جادهی رفاقت با تو همیشه یکطرفه است
مهــــم نیست اگـر همیشـــه یک طـــرفـهای
شـــــاد باش که چـــیزی کـــــم نگـذاشتهای
و بدهـکار خودت، رفاقتت و خدایت نیستی!
آدمـــــ هـا کـه عـوض مي شونـد......
از ســـلام و شـب بـخيـر گـفتـنشان......
مـي شود ايـن را فـهميـد.......
از حــــرف هـــا و نــــگاه هـــا.....
از گـودال هـاي ِ عـميـقي کـه
بيـن ِ خـودشان مي کـَـنـند......
و تـويـش را پُــر از دليـــــل مـي کُنـند......