سال نومي شود.زمين نفسي دوباره مي كشد.برگ ها به رنگ در مي آيند و گل ها لبخند مي زند وپرنده هاي خسته بر مي گردند و دراين رويش سبز دوباره...من...تو...ما...كجا ايستاده اييم.سهم ما چيست؟..نقش ما چيست؟...پيوند ما در دوباره شدن با كيست؟...زمين سلامت مي كنيم و ابرها درودتان باد و ...سال نو مبارك ...چون هميشه اميدوار وسال نومبارك...
یک قدم مانده به خندیدن برگ /یک نفس مانده به ذوق گل سرخ/چشم در چشم بهاری دیگر/تحفه ای یافت نکردم که کنم هدیه تان/یک سبد عاطفه دارم همه ارزانیتان/پیشاپیش نوروز مبارک
سلام
نظر لطفتونه.
من کاری نکردم فقط جواب نامه اون دانشجو رو دادم که بدونه دست بالا دست زیاده.
اگه بنظرتون قشنگ اومد چون با دل پر نوشته بودم و از ته دل.
موفق باشید
بازم ازتون ممنون