MOΣIN
پسندها
4,570

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • مرسی از گل ها زیبا بودن ولی من رز قرمز بیشتر دوست دارم!!
    ممنون...ممنون...عالی بود...یکی از بهترین تفالام بود...دقیقا"حالم همین بود...
    ممنونم.......تو در چه حالی؟
    اوضاع بر وفق مراد هست؟:smile:
    چرا وقتی که آدم تنها میشه
    غم و غصه اش قد یک دنیا میشه
    میره یک گوشه پنهون میشینه
    اونجا رو مثل یه زندون میبینه

    غم تنهایی اسیرت میکنه
    تا بخوای بجنبی پیرت میکنه

    وقتی که تنها میشم اشک تو چشام پر میزنه
    غم میاد یواش یواش خونه دل در میزنه
    یاد اون شب ها می افتم زیر مهتاب بهار
    توی جنگل لب چشمه می نشستیم من و یار

    غم تنهایی اسیرت میکنه
    تا بخوای بجنبی پیرت می کنه

    می گن این دنیا دیگه مثل قدیما نمی شه
    دل این آدما زشته ، دیگه زیبا نمی شه
    اون بالا باد داره زاغ ابرا رو چوب میزنه
    اشک این ابرا زیاده
    ولی دریا نمیشه
    غم تنهایی اسیرت میکنه
    تا بخوای بجنبی پیرت میکنه
    پس به امید یک تاپیک خوب برای خومونی های قدیمی و با معرفت....;)
    شبت بخیر.......:gol:
    ایول کار خوبی میکنی .... ادامه بده داداش گلم ... شنیدم عصری عصبانی بودی چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
    خوشا فصل بهار و رود کارون...افق از پرتو خورشید گلگون
    ز عکس نخلها بر صفحه ی آب..نمایان صد هزاران نخل وارون
    دمنده ی کشتی کلگای زیبا...به دریا چون موتور بر هامون
    قطار نخلها از هر دو ساحل...نمایان گشته با ترتیب موزون
    چو دو لشکر که بندد خط زنجیر...به قصد دشمن از بهر شبیخون
    ثواب روزه و حج قبول ان كس برد...كه خاك ميكده عشق را زيارت كرد
    زلف بر باده مده تا ندهی بر بادم
    ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم

    می مخور با همه کس تا نخورم خون جگر
    سر مکش تا نکشد سر به فلک فریادم

    زلف را حلقه مکن تا نکنی در بندم
    طره را تاب مده تا ندهی بر بادم

    یار بیگانه مشو تا نبری از خویشم
    غم اغیار مخور تا نکنی ناشادم

    رخ برافروز که فارغ کنی از برگ گلم
    قد برافراز که از سرو کنی آزادم

    شمع هر جمع مشو ور نه بسوزی مارا
    یاد هر قوم مکن تا نروی از یادم

    شهره شهر مشو تا ننهم سر کوه
    شور شیرین منما تا نکنی فرهادم

    رحم کن بر من مسکین و به فریادم رس
    تا به خاک در آصف نرسد فریادم

    حافظ از جور تو حاشا که بگرداند روی
    من از آن روز که دربند توام آزادم
    به اب روشن مي عارفي طهارت كرد...علي الصباح كه ميخانه را زيارت كرد
    همين كه ساغر زرين خور نهان گرديد...هلال عيد به دور قدح اشارت كرد
    خوشا نياز ونماز كسي كه از سر درد...به اب ديده وخون جگر طهارت كرد
    امام خواجه كه بودش سر نماز دراز...به خون دختر رز خرقه را قصارت كرد
    دلم به حلقه زلفش به جان خريد اشوب...چه سود ديد ندانم كه اين تجارت كرد
    اگر امام جماعت طلب كند امروز...خبر دهيد كه حافظ به مي طهارت كرد
    شب پریشان می‌خرامد در خموشی‌های ساحل
    می‌تپد در سینه‌ام دل… تو می‌آیی تو می‌آیی
    می‌تراود عطر بوسه از گل سرخ لبانت
    می‌درخشد دیدگانت… چه زیبایی چه زیبایی
    می‌گشایی پرده راز با نگاهی پر ز تشویش
    من به گوشت می‌سرایم نغمه‌ای از غم خویش
    در خموشی‌های ساحل این منم تنهای تنها
    خفته در آغوش رویا… چه رویایی چه رویایی
    شب پریشان می‌خرامد در خموشی‌های ساحل
    می‌تپد در سینه‌ام دل… تو می‌آیی تو می‌آیی
    می‌تراود عطر بوسه از گل سرخ لبانت
    می‌درخشد دیدگانت… چه زیبایی چه زیبایی
    سلیقتو نمیدونستم.وگرنه برات ازین عکسای زشت نمیفرستادم
    میرم نهار.خداحافظ
    نگفتم دروغ میگی.آخه خودم میبینم واسم عجیب بود.عکس یه جوجه جغد بود
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا