MOΣIN
پسندها
4,570

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • با خوبی ها و بدی ها، هرآنچه که بود؛ برگی دیگر از دفتر روزگار ورق خورد،
    برگ دیگری از درخت زمان بر زمین افتاد، سالی
    دیگر گذشت روزهایت بهاری و بهارت جاودانه باد...
    نزنااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
    يك غروب سرد پنج شنبه بود آمدي

    باز پاي آن درخت و حرفي از سفر زدي

    گفتم اي پناه اين دل شكسته ام بمان

    التيام دست هاي پينه بسته ام بمان

    گفتي اين سفر فقط براي چند هفته است

    اي درخت شاهدي كه سال هاست رفته است؟

    سال ها به من گذشت و هفته ي تو سر نشد

    شمع ها دخيل ها يكيش كارگر نشد

    شمع هاي نذري ام تمام شد نيامدي

    روزهاي بي توام مدام شد نيامدي

    كاش آشنايي من و تو پا نمي گرفت

    يا كه از من اين چنين سفر ترا نمي گرفت

    بي تو ازدحام اين كبوتران قشنگ نيست

    هيچ چيز اين زمين و آسمان قشنگ نيست....
    مهرداد نصرتي
    پیش آمده سوال کنی گاهی از خودت،

    اصلا چه مرگتست؟چه می خواهی از خودت؟

    چون جاده ای که گم شده در هول برف و مرگ

    برخیز بلکه باز کنی راهی از خودت

    شمع کدام بزم شدی که نسوختی؟

    برگشت دارد آنچه که می کاهی از خودت؟

    مهمان سفره دل خود باش و صید کن

    دریا خودت،کناره خودت، ماهی از خودت

    دنیا غریبه است،در آینه اش مساز

    تصویر رنگ باخته و واهی از خودت

    بگذار روزگار غریب و فریب را

    در حسرت برآمدن آهی از خودت....

    این قدر دردمند برایت گریستم....

    اما تو....شد سوال کنی گاهی از خودت؟
    مهردادنصرتي
    با ارزوی ۱۲ ماه شادی ۵۲ هفته خنده ۳۶۵ روز سلامتی ۸۷۶۰ساعت عشق ۵۲۵۶۰۰دقیقه برکت ۳۱۵۳۰۰ثانیه دوستی سال نو پیشاپیش مبارک
    دریغسالها در پی شادی، گذران عمر کردیم و دریغ؛دریغ که شادی،در دروانی بود که گذشت.گذشت و سهم خود، را به دستان غم سپردیم ونخواستیم باور کنیم؛که ما نیز از این شادی سهمی داریم.نخواستیم، و باور نداشتیم کهدایره دیدمان را فراتر بگذاریم،فراتر از بودنمان...دریغ و افسوس کهگذشته بازگرداندنی نیست.آری، به دنیا هرطور که بنگریم همانطور نیز سپری میگردد.
    دستانت را به من بده تا با هم از رو آتش بپریمم!
    آنان که سوختند ، همه تنها بودند!
    چهارشنبه سوری مبارک
    مردی نزد روانپزشک رفت و از غم بزرگی کهدر دل داشت برای دکتر تعریف کرددکتر گفت:به فلان سیرک برو انجا دلقکی هست که انقدرمیخنداندت تا غمت از یاد برود مرد لبخند تلخی زد و گفت :من همان دلقکم.............................
    هيچ کس براي شکست خوردن نقشه نميکشد بلکه اين نقشه است که اگر اشتباه کشيده شود به شکست ميانجامد
    ميرم از شهر تو با يه کوله بار از خاطره
    دل من مونده پيشت گرچه پاهام مسافره
    ميگذره همراه جاده ياد تو از تو خيالم
    توي راه دریغ از ابری که بباره واسه حالم

    توي هر گوشه اين شهر دارم از عشق تو يادي
    مي سوزونه منو ياده دلي که به من ندادي

    راه ميوفتم بي هدف مقصد راهو نمي دونم
    کاش مي شد آروم بگيرم ولي افسوس نمي تونم
    کو یه قاصدک تو جاده که بشه همسفر من
    من یه قصهم که جدایی شده فصل آخر من

    توي هر گوشه اين شهر دارم از عشق تو يادي
    مي سوزونه منو ياده دلي که به من ندادي
    توي هر گوشه اين شهر دارم از عشق تو يادي
    مي سوزونه منو ياده دلي که به من ندادي



    توي هر گوشه اين شهر دارم از عشق تو يادي
    مي سوزونه منو ياده دلي که به من ندادي
    توي هر گوشه اين شهر دارم از عشق تو يادي
    مي سوزونه منو ياده دلي که به من ندادي


    ميرمو گم ميشم اخر تو غروب دشت غربت
    نمي تونم که بمونم توي شهر بي محبت
    توي هر گوشه اين شهر دارم از عشق تو يادي
    مي سوزونه منو ياده دلي که به من ندادي
    توي هر گوشه اين شهر دارم از عشق تو يادي
    مي سوزونه منو ياده دلي که به من ندادي

    :cry:
    خرابم نکن ، عذابم نده ،چرا اینهمه سرد ،چی شده
    یه حرفی بزن ، نگاه کن به من ،دارم خسته میشم جوابم بده
    نذار کم بشم ، نخواه گم بشم یا حرفو حدیثای مردم بشم
    با احساس موندن به من جون بده ، نجاتم از این حال ویرون بده ،نجاتم از این حال ویرون بده
    نذار دق کنم، خسته شم، بشکنم ، ببین چشممو عاشقه ، این منم
    نگو دیر و دوره نگو بی منی داری با سکوتت منو میشکنی
    چیکار کردم اینجوری دلسنگ شدی، تو رویایه عشقم چه بی رنگ شدی
    چی شد بی من از لحظه ها رد شدی، چی شد خوبه من اینقده بد شدی
    نذار آرزوهام هدرشه همین، منم دل دارم میشکنه پس ببین
    نذار پایه دوست داشتنا خم بشه ، نذار حسمون بیش از این کم بشه
    از اون صبر ما مونده یک تار مو ، به جز حرف رفتن یه چیزی بگو
    به چشمام نگاه کن پر از خواهشه ، همه خواهشم از تو آرامشه همه خواهشم از تو آرامشه
    نذار دق کنم، خسته شم، بشکنم ، ببین چشممو عاشقه ، این منم
    نگو دیر و دوره نگو بی منی داری با سکوتت منو میشکنی
    چیکار کردم اینجوری دلسنگ شدی، تو رویایه عشقم چه بی رنگ شدی
    چی شد بی من از لحظه ها رد شدی، چی شد خوبه من اینقده بد شدی
    می دونستم یه روز میری
    می دونستم که خودخواهی
    می دونستم دلت دور ِ
    رفیق نیمه ی راهی

    می دونستم یه روز میری
    می دونستم که خودخواهی
    می دونستم دلت دور ِ
    رفیق نیمه ی راهی

    دلو حرمت شکستی تو
    اینه رسم وفاداری
    دلم زخمی دنیا بود
    خیال کردم دوا داری
    دلم زخمی دنیا بود
    خیال کردم دوا داری

    دلو حرمت شکستی تو
    اینه رسم وفاداری
    دلم زخمی دنیا بود
    خیال کردم دوا داری
    دلم زخمی دنیا بود
    خیال کردم دوا داری


    از همون اول می دیدم
    که تو بغض من نبودی
    تو رو با خودم می دیدم
    اما تو یه سایه بودی

    تو نگات عشقی ندیدم
    که بشه به خاطرش مرد
    کبر و خودخواهی محضت
    مث زالو دلمو خورد

    از همون اول می دیدم
    که تو بغض من نبودی
    تو رو با خودم می دیدم
    اما تو یه سایه بودی

    تو نگات عشقی ندیدم
    که بشه به خاطرش مرد
    کبر و خودخواهی محضت
    مث زالو دلمو خورد

    دلو حرمت شکستی تو
    اینه رسم وفاداری
    دلم زخمی دنیا بود
    خیال کردم دوا داری
    دلم زخمی دنیا بود
    خیال کردم دوا داری

    دلو حرمت شکستی تو
    اینه رسم وفاداری
    دلم زخمی دنیا بود
    خیال کردم دوا داری
    دلم زخمی دنیا بود
    خیال کردم دوا داری
    اوهوم...:redface:
    هنوزم در پی اونم که میــــشه عاشقش باشم
    مثل دریای من باشه ، منم چون قایقش باشم
    هنوزم در پی اونم که میــــشه عاشقش باشم
    مثل دریای من باشه ،منم چون قایقش باشم
    منم چون قایقش باشم

    هنوزم در پی اونم که عمری مرهــمم باشه
    شریک خنده و شادی ، رفیــــق ماتمم باشه

    خدایا عشق من پاکه، اگرچه عشقی از خاکه
    منم اون عاشق خاکی که از عشقه تو دل چاکه

    میگن جوینده یابنده ست، ولی پاهای من خسته ست
    من حتی با همین پاها میرم تا حدی که جا هست

    میگن جوینده یابنده ست، ولی پاهای من خسته ست
    من حتی با همین پاها میرم تا حدی که جا هست


    هنوزم در پی اونم که اشکامو روی گونم با اون دستهای پر مهرش کنه پاک و بگه جونم
    بگه جـــونم نکن گریه منم اینجام، بزاردستاتو تو دستام
    تو احساس منو می خوای منم ای وای تو رو می خوام

    هنوزم در پی اونم که اشکامو روی گونم با اون دستهای پر مهرش کنه پاک و بگه جونم
    بگه جـــونم نکن گریه منم اینجام، بزاردستاتو تو دستام
    تو احساس منو می خوای منم ای وای تو رو می خوام
    تو احساس منو می خوای منم ای وای تو رو می خوام
    تو احساس منو می خوای منم ای وای تو رو می خوام
    توي راه عاشقي فرصت ترديدي نيست
    ميدوني تو قلب من نقطه ي تزويري نيست
    گريه ي شبونه رو جز تو كه تسكيني نيست
    مثل اين شكسته دل هيچ دل غمگيني نيست

    تو چه ديدي كه بريدي تو ز هم پاشيدي
    تو چه بيهوده ز من رنجيدي
    به چه جرمي چه گناهي تو منو سوزوندي
    غم عالم به دلم كوبوندي

    به تو نفرين دل عاشق دل زار
    تو منو غرق خجالت كردي
    منه آزاده ي مغرور و ببين
    تو چطور بنده ي عادت كردي

    به تو نفرين دل عاشق دل زار
    تو منو غرق خجالت كردي
    منه آزاده ي مغرور و ببين
    تو چطور بنده ي عادت كردي
    هر چه گشتیم در این شهر نبود اهل دلی
    که بداند غم دلتنگی و تنهایی من
    خونه ی گرم عشق ما بی تو چه بی فروغه
    گریه ی من حقیقی و خنده ی من دروغه
    روزایی که نیومدی وای که چه حالی داشتم
    مثل گذشته های دور کاشکی دوست نداشتم
    وای بیا تا همیشه خودم رو واسه ی تو یه همراه بدونم
    نذار با دل ساده بی تو تو فصل جدایی بمونم
    چه التماسی واسه تو تو این صدامه
    اگه بیای صد آرزو تو لحظه هامه
    کسی غیر از تو نمونده اگه حتی دیگه نیستی
    همه جا بوی تو جاری خودت اما دیگه نیستی
    نیستی اما مونده اسمت توی غربت شبونه
    میون رنگین کمون خاطرات عاشقونه
    آخرین ستاره بودی تو شب دلواپسی هام..
    خواستنت پناه من بود تو غروب بی کسی هام..
    لحظه هر لحظه پس از تو شب و گریه در کمینه..
    تو دیگه بر نمیگردی آخر قصه همینه!
    میشکنم بی تو و نیستی به سراغم نمیایی که ببینی
    بی تو میمیرم و نیستی.. تو کجایی تو کجایی که ببینی

    شب بی عاطفه برگشت.. شب بعد از رفتن تو..
    شبه از نیاز من پر.. شب خالی از تن تو..
    با تو گل بود و ترانه.. با تو بوسه بود و پرواز
    گل و بوسه بی تو گم شد.. بی تو پزمرده شد آواز

    آخرین ستاره بودی تو شب دلواپسی هام..
    خواستنت پناه من بود تو غروب بی کسی هام..
    لحظه هر لحظه پس از تو شب و گریه در کمینه..
    تو دیگه بر نمیگردی آخر قصه همینه!

    میشکنم بی تو و نیستی به سراغم نمیایی که ببینی
    بی تو میمیرم و نیستی.. تو کجایی تو کجایی که ببینی
    من نمي دانم,
    که چرا مي گويند, اسب حيواني نجيب است, کبوتر زيباست,
    و چرا در قفس هيچ کسي کرکس نيست.
    گل شبدر چه کم از لاله ي قرمز دارد؟
    چشم ها را بايد شست, جور ديگر بايد ديد.
    واژه ها را بايد شست.
    واژه بايد خود باد, واژه بايد خود باران باشد.

    چتر ها را بايد بست,
    زير باران بايد رفت.
    فکر را, خاطره را, زير باران بايد برد.
    با همه مردم شهر زير باران بايد رفت.
    دوست را, زير باران بايد ديد.

    عشق را, زير باران بايد جست...

    زير باران بايد بازي کرد.

    زير بارانت بايد چيز نوشت, حرف زد, نيلوفر کاشت.

    زندگي تر شدن پي در پي,
    زندگي آبتني کردن در حوضچه ي اکنون است...

    رخت ها را بکنيم,
    آب در يک قدمي است:heart:
    نوشته‌ام به دلِ شعرهای غیرمجاز که دوست دارمت ای آشنای غیرمجاز هوا بد است، بِکِش شیشه‌ی حسادت را که دور باشد از این‌جا هوای غیرمجاز به کوچه پا نگذاریم تا نفرمایند: جدا شوند زِ هم این دو تای غیرمجاز دل است، من به تو تجویز می‌کنم ـ دیگر مباد پُک بزنی بر دوای غیرمجاز ترا نگاه کنم هرچه روز تعطیل است مرا ببر به همین سینمای غیرمجاز تو ـ صحنه‌های رمانتیک و جمله‌های قشنگ که حفظ کرده‌ای از فیلم‌های غیرمجاز زبان به کام بگیر و شبیه مردم باش مباد دم بزنی از خدای غیرمجاز
    وقتی دلم به سمت تو مایل نمی‌شود باید بگویم اسم دلم ، دل نمی‌شود دیوانه‌ام بخوان که به عقلم نیاورند دیوانه‌ی تو است که عاقل نمی‌شود تکلیف پای عابران چیست؟ آیه‌ای از آسمان فاصله نازل نمی‌شود خط می‌زنم غبار هوا را که بنگرم آیا کسی زِ پنجره داخل نمی‌شود؟ می‌خواستم رها شوم از عاشقانه‌ها دیدم که در نگاه تو حاصل نمی‌شود تا نیستی تمام غزل‌ها معلّق اند این شعر مدتی‌ست که کامل نمی‌شود
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا