من با خاطرات تو زنده خواهم ماند
چه غمگین از این رفتن و از این روزهای سرد تنهایی
شاید باور نکنی، از من همین کلمات که با شوق به سوی تو پر می کشند باقی می
ماند و خود کاری که هیچ گاه آخرین حرفهایم را به تو نمی تواند گفت
شاید یک روز وقتی می خواهی احوال مرا بپرسی،عکسم را در صفحه سفر کرده ها
ببینی
زهر مار..من خودم رفتم به شیما گفتم باهات آشتی کنه..بهش هم گفتم به رضا نگو..در ضمن من ضمانتت کردم...دفعه دیگه تکرار بشه از پنکه سقفی آویزونت میکنم کچل(پنجعلی)
سلام اي غروب غريبانه ي دل
سلام اي طلوع سحرگاه رفتن
سلام اي غم لحظه هاي جدايي
خداحافظ اي شعر شبهاي روشن
خداحافظ اي قصه ي عاشقانه
خداحافظ اي آبي روشن عشق
خداحافظ اي عطر شعر شبانه
خداحافظ اي همنشين هميشه
خداحافظ اي داغ بر دل نشسته
تو تنها نمي ماني اي مانده بي من
تورا مي سپارم به دلهاي خسته
تورا مي سپارم به ميناي مهتاب
تورا مي سپارم به دامان دريا
اگر شب نشينم اگر شب شكسته
تو را مي سپارم به روياي فردا
به شب مي سپارم تو را تا نسوزد
به دل مي سپارم تو را تا نميرد
اگر چشمه ي واژه از غم نخشكد
اگر روزگار اين صدا را نگيرد
خداحافظ اي برگ و بار دل من
خداحافظ اي سايه سار هميشه
اگر سبز رفتي اگر زرد ماندم
خداحافظ اي نوبهار هميشه . . .