@ RESPINA @
پسندها
3,884

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • رفته بودم سر حوض
    تا ببینم شاید عکس تنهایی خود را در آب
    آب در حوض نبود
    ماهیان میگفتند:
    هیچ تقصیر درختان نیست..
    پسر روشن آب لب پاشویه نشست
    و عقاب خورشید آمد اورا به هوا برد که برد
    تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی ,همت کن
    و بگو ماهی ها حوضشان بی آب است..
    ممنون حمید جان واقعا یکی از شعرای به یاد ماندی سهراب رو گذاشتی دستت درد نکنه
    مرسسسسسسسي حميد جان...يه دنيا تشكر عزيز...
    واي چه شعر خوشگلي...ممنونم....
    دلا نزد کسی بنشين که او از دل خبر دارد
    به زير آن درختی رو که او گلهای تر دارد
    در اين بازار عطاران، مرو هر سو چو بيکاران
    به دکان کسی بنشين، که در دکان شکر دارد
    ترازو گر نداری پس ترا، زو ره زند هر کس
    يکی قلبی بيارايد، تو پنداری که زر دارد
    ترا بر در نشاند او به طراری که ميآيم
    تو منشين منتظر بر در، که آن خانه دو در دارد
    نه هر کلکی شکر دارد، نه هر زيری زبر دارد
    نه هر چشمی نظر دارد، نه هر بحری گوهر دارد
    چقدر این شعرهایی که میذاری رو دوست دارم..مای فیورت
    مرسي حميد جان...ممنونم از شعر قشنگت ..و ممنونم كه هراز گاهي يادي از من ميكني....

    "هنوز در سفرم .
    خيال مي كنم
    در آب هاي جهان قايقي است
    و من - مسافر قايق - هزار ها سال است
    سرود زنده دريانوردهاي كهن را
    به گوش روزنه هاي فصول مي خوانم
    و پيش مي رانم.
    مرا سفر به كجا مي برد؟
    كجا نشان قدم نا تمام خواهد ماند
    و بند كفش به انگشت هاي نرم فراغت
    گشوده خواهد شد؟
    كجاست جاي رسيدن ، و پهن كردن يك فرش
    و بي خيال نشستن
    و گوش دادن به
    صداي شستن يك ظرف زير شير مجاور ؟
    ممنون...حالا نمیدونم چرا کهن؟؟

    شعرِ نو رو هم خیلی دوس دارم....موفّق باشی
    سلام
    آقا دم شما گرم
    شرمنده از اينكه گرفتاريها اجازه احوالپرسي نداد
    منو از موفقيتهات بيخبر نذار دوست من
    من دلم مي‌خواهد
    خانه‌اي داشته باشم پر دوست
    کنج هر ديوارش
    دوست هايم بنشينند آرام
    گل بگو گل بشنو
    هرکسي مي‌خواهد
    وارد خانه پر عشق و صفايم گردد
    يک سبد بوي گل سرخ
    به من هديه کند
    شرط وارد گشتن
    شست و شوي دلهاست
    شرط آن داشتن
    يک دل بي‌رنگ و رياست
    بر درش برگ گلي مي‌کوبم
    روي آن با قلم سبز بهار
    مي‌نويسم اي يار
    خانه‌ي ما اينجاست
    تا که سهراب نپرسد دگر
    خانه دوست کجاست؟
    دلا خو کن به تنهایی ، که از تن ها بلا خیزد
    سعادت آن کسی دارد ، که از تن ها جدا خیزد
    سیلام سرم..این از سروده های خودت بود؟در سال جدید چونی؟
    سلام حمید جون!

    چطوری دوستِ عزیز؟

    کم پیدائی؟خیلی خوشحال شدم که بهم سر زدی...برات سلامتی و خوشی آرزومندم....بهارت همیشگی.
    سلام حمیدجان
    خوشحالم دوباره میبینمت.
    ممنون شعر قشنگی بود.
    به بههههههه سلام حميد جان..خيلي خوش اومدي؟
    شما خوبي؟ خانواده خوبن؟
    ممنونم اونام خوبن خداروشكر ..دست بوسن عزيز.
    هميشه شاد و سلامت باشي
    سلام حميد جان
    خوبي؟

    مسابقه عكس رو شروع كرديم
    اگه دوست داري شركت كن
    فسانه های نگاهت برایم شنیدنی است
    دشوار شنیده ام سخن ها که گفتنی است
    چون شیر به بیشه کمین برده ام عجب
    کاین چشم های آهوئی تو دیدنی است
    دستم نمی رود که خرج کنم من نگاه را
    هر چیز جز نگاه تو آیا خریدنی است
    من شعر نمی گفتم و عاشق نمی شدم
    وصف نگاه پر از عشق تو سرودنی است
    القصه دیوانه ی نگاه تو است این دلم
    دیوانه ی نگاه تو ،این دل ستودنی است...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا