آوای علم
پسندها
6,433

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • شب ستاره های بیدار ...
    امشب آخرین دقایق آذرماه را ورق می زنیم و شمع های روشن زرد پاییز را فوت می کنیم. شب آغاز زمستان است، چراغ خانه ها هنوز بیدارند و خانه نشینان گرد آتش گرم دوستی، نشسته اند و خاطرات دیروز را پلک می زنند. آن طرف هندوانه ای که ضربات چاقو خون سرخش را جاری کرده و این طرف مادر بزرگ که تسبیح فیروزه ای رنگش را بارها مرور می کند. همه گرد هم آمده اند تا از روزهای خوب خدا سخن بگویند و به بهانه یلدا این طولانی ترین شب سال، فارغ از پیچ و خم های زندگی همدیگر را به شنیدن خاطرات خوب خویش میهمان کنند.
    یلدا فرصتی است برای دیدارها، وقتی کشاکش روزگار تو را از دیدار آنان که به چشمان تو نیازمندند، بازمی دارد. آتش گرم و کرسی خانه مادربزرگ ما را به گرد خویش می آورد و گرمایش را با ما تقسیم می کند تا در زمستان سرد در راه، به یاد چون امشبی همیشه گرم گرم بمانیم ....


    نمیدانم چرا وقتی زمین هموار میگردد
    بشر تغییر حالت می دهد خونخوار می گردد
    به وقت عیش وعشرت می نوازد طبل بی دینی
    به وقت تنگ دستی مومن و دیندار می گردد
    سلام ...یلداتون مبارک:gol:
    من که خوش اخلاقم ...شعر هم بفرست ..من میخونم ..وگرنه تو روحیه من اثر بد میزاره میرم دنبال دود و ....
    سلام منم نگفتم بیشتر از شعر بود ..حواست باشه امشب خوشحالی نکنی الات لهو و لعب رو هم امشب تعطیل کن ..
    روی گل شما به سرخی انار

    شب شما به شیرینی هندوانه

    خندتون مانند پسته

    و عمرتون به بلندی یلدا

    شب یلدا مبارک
    عکس های روز هشتم محرم در نوش آباد
    لطفا به این سایت سر بزنید
    ممنون از لطفتتون
    شاد باشید



    شب است و گیتی غرق در سیاهی
    شب بلند است و سیاهی پایدار ، ولی
    باور به نور و روشنایی است ،
    که شام تیره ما را ، از تاریکی می رهاند
    و از دل شبهای یلدا ، جشن مهر و روشنایی به ما ارمغان می رساند
    تیرگی هاتان در دل نور خاموش باد ،
    شب یلدا را به نور قرنها قدمت جاری نگه داریم . . . .


    سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
    آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
    تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت
    جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت
    سوز دل بین که ز بس آتش اشکم دل شمع
    دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت
    آشنایی نه غریب است که دلسوز من است
    چون من از خویش برفتم دل بیگانه بسوخت
    خرقه زهد مرا آب خرابات ببرد
    خانه عقل مرا آتش میخانه بسوخت
    چون پیاله دلم از توبه که کردم بشکست
    همچو لاله جگرم بی می و خمخانه بسوخت
    ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم
    خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت
    ترک افسانه بگو حافظ و می نوش دمی
    که نخفتیم شب و شمع به افسانه بسوخت
    پیغام دوست
    قسمت اول : (هر روز اميدمون اين بود كه فردا شايد هوا آفتابى بشه)

    لالایی گریه بارون
    تو این گلخونه ویرون
    بریز نم نم ببار آروم
    به یاس تازه گلدون

    لالا نازک مثه پونه
    لالا دلگیر و بی خونه
    گل من تشنه و تنها
    اسیر این بیایونه

    لالا لالا دلم تنگه
    لالایی گریه کن بارون
    لالا لالا ببار آروم
    لالایی با دل پر خون
    مردان چه زمانی چهره واقعی خودرانشان میدهند؟
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/230270-مردان-چه-زمانی-چهره-واقعی-خود-را-نشان-میدهند؟?p=2986252#post2986252
    سلـــــــــــــام ابجی گل تر خودم ...
    خوبی ؟؟
    چه خبرا ؟؟
    میگم شما که عضوید تو اون سایت، رییس کل هم هستید، شما چرا میگید بریم عضو بشیم!!!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا