به خار زار جهان ، گل به دامنم ، با عشق
صفای روی تو ، تقدیم می کنم ، با عشق
درین سیاهی و سردی به سان آتشگاه
همیشه گرمم ، همیشه روشنم با عشق
همین نه ، جان به ره دوست می فشانم شاد
به جان دوست ، که غمخوار دشمنم با عشق
به دست بسته ام ای مهربان نگاه مکن
که بیستون را از پا در افکنده ام با عشق
دواز درد بشر یک کلام باشد و بس
که من برای تو فریاد می زنم با عشق