افق روشن
روزي ما دوباره کبوترهاي ِمان را پيدا خواهيم کرد
و مهرباني دست ِ زيبائي را خواهد گرفت.□
روزي که کمترين سرود بوسه است
و هر انسان براي ِ هر انسان برادريست.
روزي که ديگر درهاي ِ خانهشان را نميبندند
قفل افسانهئيست و قلب براي ِ زندهگي بس است.
روزي که معناي ِ هر سخن دوستداشتن است
تا تو به خاطر ِ آخرين حرف دنبال ِ سخن نگردي.
روزي که آهنگ ِ هر حرف، زندهگيست
تا من به خاطر ِ آخرين شعر رنج ِ جُستوجوي ِ قافيه نبرم.
روزي که هر لب ترانهئيست تا کمترين سرود، بوسه باشد.
روزي که تو بيائي، براي ِ هميشه بيائي و مهرباني با زيبائي يکسان شود.
روزي که ما دوباره براي ِ کبوترهاي ِمان دانه بريزيم...□
و من آن روز را انتظار ميکشم
حتا روزيکه ديگرنباشم.۱۳۳۴/۴/۵