نه ... خواهش میکنم به من رحم کن...
-
چی چی سنات!!؟؟
نداره دیگه!!
نه.....ما بوس کنیم شما رو هم راه میدن..... البته ادمینه دیگه....زیاد خالی میبنده!
هیچی..... فعلا که ریختنمون بیرون....میگن درست کار نمیکنین...
ادمین هم میگه همه ی مدیرا باید دستمو ببوسن تا سایتو باز کنم....ایشششش!!
عموجون اضافت کردم
ببخشید ستاره چاخخخخخخخخخخخ به شدت گریان...
حمید کوجاییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟
ادمک به شدت گریان....
هواس ندارم عمه جان
اونارو هم از روی امضاهاشون نوشتم
نمی دونستم عمه جان
به سلامتی
پروژه تهران
خاک بر سرت که همش کپی& پیستی
عمو پروژه است امروز
سلام اق حمید
خوبی؟
خوشی؟
سلام عمه جون
آره دیدم
خیلی خوشگل و طبیعی شده بود
سلام عرض شد.
جای شما بسیار خالی بود . پسر گلم من که قل نمی کشم ولی خوب من و سمیرا زودتر رفتیم و بچه ها هم رفتن قل کشیدن .
انشالله دفعه بعد که اومدی تهران یک قرار میگذاریم دوباره دور هم جمع میشیم .
سلام گل پسرم ، خوبی ؟ خواهش میکنم .
در دستانم دو جعبه دارم که خدا به من داده است. او گفت:غصه هایت را درون جعبه سیاه بگذار و شادی هایت را درون جعبه طلایی.به حرف خدا گوش کردم.شادی ها و غصه هایم را درون جعبه ها گذاشتم. جعبه طلایی روز به روز سنگین تر می شد و جعبه سیاه روز به روز سبک تر.
از روی کنجکاوی جعبه سیاه را باز کردم تا علت را دریابم.دیدم که ته جعبه سوراخ است و غصه هایم از آن بیرون می ریزد.سوراخ جعبه را به خدا نشان دادم و گفتم:در شگفتم که غصه های من کجا هستند؟خدا با لبخندی دلنشین گفت:ای بنده من!همه آنها نزد من٬ اینجا هستند.
پرسیدم پروردگارا!چرا این جعبه ها را به من دادی؟چرا ته جعبه سیاه سوراخ بود ؟گفت:ای بنده من!جعبه طلایی را به تو دادم تا نعمت های خود را بشماری و جعبه سیاه را برای اینکه غم هایت را دور بریزی...
تا حالا یکی بود شد دوتا؟
مرسیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
این چه طرز گل چیدنه ؟
باید بری از ریشه درش بیاری
نه این که اجازه بگیری
مرد باش
برو
ها؟
بچه برو تا نزدم چهار شقه بشی
هممون خوبیم حمید
یادت نره هر کی خوب نیست باید خوب شه. وگرنه که این بیماری مسری رو به همه منتقل میکنه و به نوعی شوغوزومبه میشه بر گردن دوستانش
باشه
برو و بفکر
باشد که رستگار شوی
چرا نداری؟
نوچ تنها راه همونه
تازه مدت هم محدوده ها
دیر کنی دیگه امکان داره تائید نشه -
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...