من رو احمق فرض نکن عزیزم ، پس بابات با باباش همکار بوده و شما همدیگه رو تا حالا ندیدین و یه شبه آیه نازل شد که با هم لاو بترکونین ! داستان جالب و در عین حال احمقانه ایه ، مثل خودم که به خانواده ام گفتم هم دانشگاهیمه .
ولی جدی بعد پر پر شدن عشقم فقط خواستم از ای جور دخترا حال بگیرم که تا حالا خوب موفق شدم ، این هم یکیش . دریابار ، اسمش فریبا بود یا فریسا ؟ خوب یادم نیست !