soheil wolf
پسندها
10

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام سهیل جون
    خوبی مهندس ؟ مدتیه سر نمیزنی به ما
    چیکارا میکنی

    ببین آدرس برات گذاشتم حال کنی :D

    با امضای خود در این بخش
    ما رو در جهت بهبود سایت یاری کنید

    ( امضا = پست )

    درخواستی از مسئولین محترم باشگاه مهندسان
    سلام اقا سهیل ممنون از پیشنهاد دوستیتون.خوش اومدید


    برای نزدیک شدن به تو به کلمه ها احتیاجی ندارم و منت جاده ها را نمی کشم... می دانم اگر دستهایم خالی از دانه های اشک و تسبیح هم باشد به حرف هایم گوش می دهی و مرا از نیایش محروم نمی کنی ...
    آنقدر ابرها را می شمارم تا به مرزهای مقدس گریه برسم ...
    آنقدر تو را صدا می کنم تا دروازه های ملکوت به رویم باز شوند ...
    بی تو قدم زدن در زیر باران زیبا نیست ...
    بی تو آسمان را باید مچاله کرد و دور انداخت !
    بی تو قطار ها در شب گم می شوند و به ایستگاه صبح نمی رسند ...
    .
    .
    .
    بی تو هیچ کسی عاشق نمی شود ...!


    خستگی هایم را با خدا قسمت کرده ام ...

    خدا قبول کرده است، سهم بزرگتری از خستگی هایم را برای خودش بردارد !

    چون من کوچکترم،کمترش برای من باشد !

    درد هایم هم همینطور ...

    به خدا گفتم که من کوچکم و ضعیف

    و خواستم درد ها و خستگی هایم را، همه اش را بدهم برای خدا باشد !

    خدا قبول نکرد ...

    گفت آدم زنده ی بی درد وجود ندارد !

    اگر بخواهی،

    درد ها و همه ی خستگی هایت را،با زندگی ات ازت می گیرم !

    همه را با هم ...

    من قبول نکردم ...

    سهمی از درد ها و سهمی ازخستگی هایم و همه ی زندگی ام را نگه داشتم ...

    .

    .

    .
    نفس می کشم و خدا هم هست ...!
    در حضور خارها هم ميشود يک ياس بود
    در هياهوي مترسگها بر از احساس بود
    ميشود حتي براي ديدن بروانه ها
    شيشه هاي مات يک متروکه را الماس بود


    از نور آموختم ؛

    كه سكوت كنم ...

    و از سكوت ؛

    كه پذيرا باشم ...

    راهی طولانی در پيش است ...!
    دگر از بهر پروازم نفس نيست
    ز پشت ميله ها هر صبح روشن
    نگاه كودكي خندد به رويم
    چو من سر مي كنم آواز شادي
    لبش با بوسه مي آيد به سويم
    اگر اي آسمان خواهم كه يك روز
    از اين زندان خاموش پر بگيرم
    به چشم كودك گريان چه گويم
    ز من بگذر كه من مرغي اسيرم
    من آن شمعم كه با سوز دل خويش
    فروزان مي كنم ويرانه اي را
    اگر خواهم كه خاموشي گزينم
    پريشان مي كنم كاشانه اي را

    من برگشتم بچه ها
    سهيل باز قايم شدي دادا......آخه براچي......نميگي دلمون واست تنگ شه........


    کسی می گوید آری
    به تولد من
    به زندگی ام
    به بودنم
    به ضعفم
    نا توانی ام
    مرگم

    ...

    کسی میگوید آری
    به من
    به تو

    ...

    و از انتظار طولانی شدن شنیدن پاسخ من
    شنیدن پاسخ تو
    خسته نمی شود ...!
    سلام سهیل
    اینجا همه دوستاتمنتظرت هستند منتظرت هستیم و زود هم می بینیمت .
    من دلم میخواهد خانه ای داشته باشم پر دوست كنج هر دیوارش دوستانم بنشینند آرام گل بگو گل بشنو هر كسی میخواهد وارد خانه پر مهر و صفامان گردد شرط وارد گشتن شستشوی دلهاست شرط آن داشتن یك دل بی رنگ و ریاست بر درش برگ گلی میكوبم و به یادش با قلم سبز بهار مینویسم ای دوست خانه دوستی ما اینجاست تا كه سهراب نپرسد دیگر خانه دوست كجاست !
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا