سوگل 2
پسندها
75

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • ول کن آبجی....

    بیا این دو تا پیامو پاک کن....

    من خودم کنار میام باهاش باشه؟؟؟؟

    جان داداش ......


    پنجره را بازکن!
    چشمانت را به آغوش آبی آسمان بسپار وقطره قطره باران را تنفس کن
    بوی خاک خیس و نمناک...
    ببین!
    صدای پای باران که می آید رودخانه بی قرار ترمی شود وموج هایش درهیاهوی قطرات می شکند!
    ببین!
    قطرات باران سرزده پشت شیشه بخارگرفته ی اتاقت جاخوش می کنند
    وبا کنجکاوی به خلوت تو سرک می کشند
    پنجره را باز کن...
    وبه قطرات نرم باران فرصت بده تا طراوتشان را با کلبه ی خاک گرفته ی ذهنت شریک شوند
    تنهايی ات را فراموش کن وهمگام با قطرات باران نرم نرمک پایین بیا
    بیا وهمراه او به صورت لطیف غنچه ها بوسه بزن وگل هاراازخواب بیدار کن ...
    نترس!
    بگذار پرنده ی خیالت زیر باران کمی خیس شود
    بگذار زیرباران پرواز کردن را بیاموزد!
    آن وقت است که می توانی کمی آنطرف ترازخورشید را ببینی
    روی خانه ی نرم ابر ها پاورچین پاورچین راه بروی وسکوت تلخ ستاره رابشکنی
    باور کن...
    اگرپنجره راباز کنی
    رنگین کمان دور از دسترس نخواهدبود...!
    سلام ببخشید اگر امکانش هست مقالاتی که شما در این سایت نوشتید ادرسش را بفرستید.تشکر
    تو چرا خودتو قاطی میکنی.....

    میبینه جوابتو میده

    بی خیال بابا
    یچیز میگه دیگه.....

    توهم زده طفل معصوم.....فکر کرده خیلی کلفته:D

    همینجور آدمان که تو کهریزک اون گندهارو میزنن دیگه.....عقده پدره آدمو در میاره آبجی:D

    ولش کن.....

    روزرو خوردی یا هنوز داری؟؟؟:smile::gol::gol:


    آسمان آبی تر می شود ...

    و من هنوز از دریچه انتظار اندکی هوای اضافی دارم !

    نمی دانم از چه رو با آبی تر شدن آسمان غروب غمگین می شوم … آسمان همیشه تیره ی ساعت هفت غروب که ماهش آنقدر باریک است که گاهی باید دنبالش گشت !

    دریچه هنوز هوا را از من دریغ می کند آنقدر که ناچارم برخیزم و کنارش بایستم ...

    آن بیرون… پایین… زیر این ساختمان بلند… چقدر آدم هست… چقدر ماشین و چقدر چراغ روشن…

    کنار دریچه می ایستم... هوا را از یاد می برم و گرم شمردن آدم ها می شوم! کلافه ام از این همه آدم که همدیگر را نمی بینند… می بینند … امّا خوب نمی بینند! به هم نگاه نمی کنند… نه به همدیگر و نه به من که این بالا زیر نور ماهی که معلوم نیست کدام طرف آسمان جا خوش کرده چشم به دور دورها دوخته ام…

    چشمم از این همه نور اضافی و این آدم های شتابان خسته می شود…

    نفسی عمیق در خلأ می کشم !

    پشیمان از نگاه ...

    پشیمان از هوا ...

    سوی اتاق بی ماه خویش باز می گردم …!
    کدوم سوتی؟؟؟

    نفهمیدم؟؟؟؟تو کانون سوتی دادی یا اینجا آبجی؟؟؟
    خواهر شاهده استد ما هستند ولی.....

    آبجی بعد از الله اکبر اذان حالت بهم بخوره،عمدی چه غیر عمد روزه باطله

    گلاب به روتون بالا آوردین دیگه؟؟؟؟

    روزه باطله
    بابا حات تهو و اینچیزا که دیگه عمدی و غیر عمدی نداره!!!

    باطله آبجی....بخور
    سلام ساراجونم
    اميدوارم هرجا كه هستي خوبه خوب خوب باشي:w40:
    مواظب خودت باش عزيزم

    چشم. تو هم موقع سحر و افطار منو فراموش نكنيااااااااااا. مرسي:heart:
    سلام، نماز و روزه شما هم قبول الله باشد، ببخشید من مدتی نبودم و کلی پیام برام اومده دارم یواش یواش بهشون پاسخ میدم، اگر امکانش هست نامتون رو دوباره برام بفرستید تا سریع تر پاسخ بدم. شرمنده.
    خوش انصاف 90 تا پیام اومد......

    آدم جواب خواهر اصلی چون همیشه دم دسته رو میتونه بعدا بده و لی ملت رو که نه!!!!
    مخلص آبجی خانم گل.....

    اولا چرا نگفتین اومدین؟؟؟؟من رودسر بودم.....

    سعید رشت چیکار داره؟؟؟؟

    بابا چی شده؟؟؟؟؟

    سوتی چی بود که خندیدید؟؟؟؟؟
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا