venous_20
پسندها
4,611

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • بگذار روزگار هرچه میخواهد پیله کند، شاید روزی ما هم پروانه شویم!
    :w30:
    برای سلامتی و تعجیل در ظهور آقا صلوات
    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
    سلام .شرمنده دیشب گذاشتم خانه جوک بود الان اومدم دیدم بسته شده گزارش چهار امنتیاز منفی داده شده .سعی میکنم بازم بذارم
    جدي .؟ .. چرا پس ياد من نمونده واقعا تو سلامشو رسوندي راستي تو قراره مكه بري چرا منو حاجي كردي ؟ چه خبر خوبي خوشي حالت خوبه كيفت كوكه دماخت چاقه ؟ كمر ممر چي شد تو فاز يهوري رفته يا نه ؟
    سلام خوبي عزاداريت قبول ايشالله كجايي دلم تنگيده سلام مردمو هم كه گرفتي نميرسوني الكي ميگي ميرسونم
    سلام
    شما نمیدونید چرا shinersun توی امضاش خداحافظی کرده؟
    خیلی ناراحت شدم از رفتن داداش ناصر:(. واقعا خداحافظی کردن؟
    عشاق را دلیل جنون مشربی رسید
    شرح كتاب خون تو را مكتبی رسید

    پی كاتبان واقعه در خون قلم زدند

    كه از هر طرف نوشته به خون مطلبی رسید

    آنك شبی رسید غریبی و شام را

    اما كسی نگفت چه غمگین شبی رسید

    دیدند راویان غریب، از بروج نور

    هر لحظه كوكبی ز پی كوكبی رسید

    این كاروان شام غریبان كربلاست

    آتش‌گرفته، زخم‌چكان، مركبی رسید
    شما میخواید واسه ما مستندات رو کنید اونوقت تازه آشنا شدین....!
    بسته بودن پروف و یه چیز دیگه که بعدا میگم
    البته منتظر مستندات:surprised:شماهستیم:d
    سلام ونوس جان تو یه سایت نوشته بودی قبل در مورد خونئت ان لاین قران بود میشه اگه داریش بهم بگی؟
    وقتی پروفتون بسته هست کجا باید جوابتون بدم؟
    پس مجبورم توپروف خودم جواب بدم وبگم سرفرصت براتون مصداق میارم اقای mec1386
    فرارسیدن تاسوعا و عاشورای حسینی تسلیت باد


    کیست او زینب دلش هر کجا دنبال اوست
    چشم زینب بهرِ او، می شود ابرِ بهار
    او که باشد این چنین سوی میدان می رود
    لرزه افتد بر دلِ دشمنانِ نابکار
    رفته تا آب آورد بهرِ طفلانِ عطش
    گر نیاید جان دهد این حرم از انتظار
    شاهِ مردی و ادب، عشق و ایمان و وفا
    نامش عباسِ علی، کربلا را تکسوار
    بر روی شــن، جز ردپای ســـرخ خــنـجر نیست
    جز نـــغمه‌هایی مانده از آوای پــــرپـــــر نیست
    آن ســــو: نگـــــاه مادری بـــی‌تاب فــــــرزندی
    این سو: یتیمی خفته با دستی که دیگر نیست
    منبر نشین نیزه است آیا که می‌خواند…
    آیا ظهوری تازه از وحی پیمبر نیست؟!
    باد، عاشقانه، مو به مو سر را نوازش کرد
    آیا نسیم شعله‌های آه خواهر نیست؟!
    «ای قطره‌های خون، سفیران گلوی تو
    باید ببوسم حنجرت را گر چه مادر نیست»
    لب‌های سر انگار نجوا می‌کنند آرام:
    «خواهر… برو… هر چند این رسم برادر نیست»
    خواهر، اسیر شعله‌ی لب‌های تفدیده است
    در سایه‌ی آتش، سفر کردن میسر نیست
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا