vahm
پسندها
859

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام....
    نه آخه 1 سال میشه دریا را ندیدم...
    دلم تنگیده براش خفن..برا آرامشش...
    برا خودش...
    خوش به حال شما که نزدیکشی.....(گریه)
    سلام...
    من بودم اونجا....invisible کردم که کسی نیاد..

    وقتی رفتی لب دریا یه چند تا سنگ هم به یاد من میندازی تو آب..؟؟(گریه)
    گاهی کمی آن طرفتر نیم نگاهی انتظارت را می کشد و بس...آسمانی باش و به زمین دل نبند که خاک بی سرشت زمین پای در بندت می کند !
    قول ميدهم كه بخندم
    آري تنهاي ام را پشت سر ميگيرم و
    برايت تا به صبح ميخندم
    عمر بگذشت به بی​حاصلی و بوالهوسی***ای پسر جام می​ام ده که به پیری برسی
    چه شکرهاست در این شهر که قانع شده​اند***شاهبازان طریقت به مقام مگسی

    دوش در خیل غلامان درش می​رفتم***گفت ای عاشق بیچاره تو باری چه کسی
    با دل خون شده چون نافه خوشش باید بود***هر که مشهور جهان گشت به مشکین نفسی
    لمع البرق من الطور و آنست به***فلعلی لک آت بشهاب قبسی
    کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش***وه که بس بی​خبر از غلغل چندین جرسی

    بال بگشا و صفیر از شجر طوبی زن***حیف باشد چو تو مرغی که اسیر قفسی
    تا چو مجمر نفسی دامن جانان گیرم***جان نهادیم بر آتش ز پی خوش نفسی

    چند پوید به هوای تو ز هر سو حافظ***یسر الله طریقا بک یا ملتمسی:w16::w16:
    ماه، دريا را به خود مي خواند و،
    آب،
    با كمندي، در فضاها ناپديد؛
    دم به دم خود را به بالا مي كشيد .
    جا به جا در راه اين دلدادگان
    اختران آويخته فانوس ها .
    ***
    گفتم اين دريا و اين يك ذره راه !
    مي رساند عاقبت خود را به ماه !
    من، چه مي گويم، جدا از ماه خويش
    بين ما،
    افسوس،
    اقيانوسها ...
    ***
    مرسی خانم این شعر نیما رو خیلی دوست دارم الانم دارم با دکلمه احمد شاملو گوشش میکنم
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=99561
    سلام گلکم
    چطوری؟خوبی که؟
    بانو من هر وقت آواتارت رو می بینم احساس می کنم غم داری . هان؟؟(امیدوارم من اشتباه کرده باشم)
    متن ارسالیت خیلی قشنگ بود و آشنا ولی نمی دونم کجا دیدمش.
    از خوندنش یاد عمو زنجیر باف با صدای خفقان می افتم :-))
    بانو ...
    معبدی است
    سرد ...
    یک مشت خشت
    یک مشت الوار
    معبدی است
    پوچ
    پوچ
    .
    .
    .
    سرد است و پوچ
    تاریک و بی روح ...
    معبدی است
    .
    .
    .
    کودکی وارد می شود
    کودکی ...
    معبد گرم می شود
    گرم ...
    پر می شود
    پر ...
    .
    .
    .
    کودک دعا می کند
    دعا ...
    معبد نورانی شده است ...
    نورانی
    .
    .
    .
    آری !
    دلی باید و حاجتی ...
    معبد پاک شده است ...
    مقدس ...
    میان بیگانگی و یگانگی هزار خانه است... آن کس که غریب نیست شاید که دوست نباشد! کسانی هستند که ما به ایشان سلام میگوییم و یا ایشان به ما، آن ها با ما گردیک میز می نشینند،چای می خورند ،می گویند و می خندند. "شما" را به "تو" ،"تو" را به هیچ بدل می کنند! آن ها می خواهند که تلقین کنندگان صمیمیت باشند. می نشینند تا بنای تو فرو بریزد...!
    سلام:gol:
    چطوری بانوو:que:
    خوبی گلکم:que:
    اگر از احوالات من خواسته باشید ، من خوب هستم،اینجا همه چی بر وفق مراد است و ملالی نیست جز دوری شما;)( یاد دوران دور افتادم:biggrin:)
    دلمان برایتان ضعف رفت:D
    نه بابا پيش اسي و تيز بازي:دي
    بهمنو ميشناسم رفيق فابمه:دي بازم ميشناسم ولي نميگم كه:دي
    شما آيدي منو واسه چي گرفتي وقتي مسنجر نمياين؟!
    اوره ديدم اون روز اتفاقا" چنتاشونو يوني غير انتفاعي داشتن ور ميداشتن;)
    نه باو من همون يوني خودمون ور ميدارم درسته سخت ميگيرن تابستون ولي كيفش به سختيشه:دي
    موفق باشين:gol:
    حالا حاج خانوم بيشتر خودتونو معرفي نميكنيد؟
    چه خوب بود که می شد دوباره در بزنم
    به خوابگاه نگاهت همیشه سر بزنم
    تو پلک هم بزنی من محو تو بشوم
    بدون آنکه نگاهی به دور و بر بزنم
    عجـــــــــــــــــب من نگفتم همه ميشناسن گفتم با چنتا از بكستون بر خورد دارم حاج خانوم بعدش شما ورودي چندين؟
    اوكي فعلا" باي :gol:
    سلام عليكم و رحمت الله و بركاته دختر حاجي بكس يوني مگه توشون حاج خانوم هم دارن ما بي خبر بوديم:دي
    واسه من اين ترم همه امتحانات تستي تشريحي بود فعلا" جواب تستهاشون اومده;)
    راستي همش ميگي جوون مگه خودتون چند سالتونه بعدش شما ؟ ميشناسمتون؟
    ای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر------زار و بیمار غمم راحت جانی به من آر
    قلب بی​حاصل ما را بزن اکسیر مراد------یعنی از خاک در دوست نشانی به من آر

    در کمینگاه نظر با دل خویشم جنگ است------ز ابرو و غمزه او تیر و کمانی به من آر
    در غریبی و فراق و غم دل پیر شدم------ساغر می ز کف تازه جوانی به من آر

    منکران را هم از این می دو سه ساغر بچشان------وگر ایشان نستانند روانی به من آر
    ساقیا عشرت امروز به فردا مفکن------یا ز دیوان قضا خط امانی به من آر

    دلم از دست بشد دوش چو حافظ می​گفت------کای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر:w12:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا