پاک کن های ز پاکی داشتیم
یک تراش سرخ لاکی داشتیم.
کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هایش درد داشت
گرمی دستانمان از آه بود
برگ دفترهایمان از کاه بود
تا درون نیمکت جا میشدیم...ما پر از تصمیم کبری میشدیم
باوجود سوزو سرمای شدید ریز علی پیراهنش را میدرید
کاش میشد باز کوچک میشدیم
لااقل یک روز کودک میشدیم
یک تراش سرخ لاکی داشتیم.
کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت
دوشمان از حلقه هایش درد داشت
گرمی دستانمان از آه بود
برگ دفترهایمان از کاه بود
تا درون نیمکت جا میشدیم...ما پر از تصمیم کبری میشدیم
باوجود سوزو سرمای شدید ریز علی پیراهنش را میدرید
کاش میشد باز کوچک میشدیم
لااقل یک روز کودک میشدیم