shahryar14
پسندها
1,213

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره



  • ساعت را عقب می کشم ...

    بر می گردم به كودكي ام ...

    زمانی که از ترس دزد

    تاریکی را هم با خود به زیر پتو می کشیدم !

    ولی حالا می فهمم...این تاریکی است که مرا بغل کرده است ...

    الان هم فکر می کنم من زندگی را بغل کرده ام ...

    اما بعد ها خواهم فهمید...که زندگی مرا بغل کرده بود !

    فقط امیدوارم زندگی را هم مثل تاریکی با نور از من بگیرند ...!
    سلام شهریارِ عزیز!
    دستت درد نکنه من که شرمندم.
    نماز روزه تون قبولِ درگاهِ حّق.
    تو که آهسته میخوانی قنوت گریه هایت را...
    میان ربنای سبز دستانت دعایم کن
    که محتاج دعایم من:gol:
    شهریار عزیز...ممنون از نوشته های تامل برانگیزت.....نماز و روزه هاتم قبول باشه....
    راستی بجای اینکه یه نوشته مخصوص تو بذارم...یه چیزی به این آدرس گذاشتم که اگه دوست داری یه سری بهش بزن....فقط امیدوارم تکراری نباشه::::gol::gol:
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=107330&page=4
    سلام .
    نظرسنجي سري 5 بهترين آواتار آغاز شد :

    بهترين آواتار را چه كسي دارد ؟ ( سري 5 )

    ممنون میشم شرکت کنی
    سلام شهریار جان
    دستت درد نکنه من که شرمندت
    م آخ داشت یادم میرفت نماز روزتون قبول
    دختر گلت چه طوره ؟
    اونم سحرا بیدار میکنید؟


    آخر می دانی: من هر وقت زیاد خوشحالم گریه ام می گیرد !

    و من هر وقت دخترک گل فروش را میان نقطه بازی ماشین ها می بینم گریه ام می گیرد ...

    مگر نه اینکه خدا بی نهایت است؟... من شاهدم خود خدا گفت که من تکه ای از اویم !

    شاید ابرها فقط یک خیال کودکانه اند... آبی بزرگ... آبی بزرگی که روزی دخترکی قصد داشت هر وقت بزرگ شد، پنبه ها را از بالای نردبانی که در دور دست های کوچک می گذاشت بچیند ...

    خدا هم آبی بزرگ تر تر است پس یک تکه از آن به اندازه ی بزرگی ابرهاست ...

    یعنی ابرها هم مثل ما آدم ها گریه می کنند ؟!...
    سلام خواهش میکنم دوست عزیز .
    فقط دل می تواند حقیقت را دریابد , زیرا چشم از دیدن اصل و باطن عاجز است. ( انتوان دوسنت اگزوپری )
    یه جمله دیگه هم هست که خیلی دوست دارم : تلاش زیاد برای کشف شادی مثل این است که به دنبال کلاهی که روی سرمان است بگردیم .
    :gol:حقیقت انسان به آنچه اظهار می کند نیست
    بلکه حقیقت او نهفته در آن چیزی است که از اظهار آن ناتوان است ،
    بنابر این اگر خواستی او رابشناسی نه به گفته هایش
    بلکه به نا گفته هایش گوش بسپار! :gol:
    هنگامي كه منتظريد ديگران هيجان را به زندگي شما بازگردانند ، براي توليد عشق و شور و نشاط به آنان وابسته مي شويد و تماس خود را با منبع عشق درون خود از دست مي دهيد . باربارا دي آنجليس
    خواندن فهمیدن اگاه شدن مثل یک عبادت و تشکر از زحمات و دستاوردهای خداوند است
    محمود حسابی
    هر کس مرتکب اشتباهی نشده اکتشافی هم نکرده است
    گالیله
    اگر می خواهی برای حال و اینده مفید باشی از گذشته درس بگیر
    ناپلئون
    نمی دونم اینو نوشتم یا نه
    زندگی مثل دوچرخه سواری می ماند برای حفظ تعادل همیشه باید حرکت کرد
    البرت انیشتین
    عوام ثروتمندان را محترم می دانند خواص دانشمندان را
    افلاطون
    من این دوتا جمله رو خیلی دوست دارم


    می رویم تا بمانیم ...

    از این دنیا می رویم تا... آنجا بمانیم...

    این همه نعمت داریم... نه برای اینکه بمانیم ...

    برای اینکه پند بگیریم... تا خود را بیابیم !

    نگاه کن به گستره ی هستی... نگاه کن ...

    کجایی....آی انسان... تو که اشرف مخلوقاتی کجایی؟!

    نگاه کن ... به آسمان... به زمین... به آب... به گل و گیاه... نه...به خودت !

    خدا را می بینی؟حس می کنی؟! همه جا هست ...

    با توست ...

    پس با او باش ...!
    سلام , خسته نباشید , مثل همیشه پر مفهوم و زیبا بود , ممنون.
    سلام حتما محتاج دعام
    انشالا دعای عالیله انشالا
    یا حق
    شاید این ترانه ی بزرگ ترین ارزو باشد، اما دوست دارم ان ارزو را با صدای بلند با تمام ساکنان این حباب ِ خاکی ، زمزمه کنم . . .

    روزی ما دوباره کبوترهایمان را
    پیدا خواهیم کرد و مهربانی
    دست زیبایی را خواهد گرفت.
    روزی که کمترین سرود
    بوسه است
    و هر انسانی برای هر انسانی
    برادری است.
    روزی که مردم دیگر در خانه‌هایشان
    را نمی‌بندند.
    قفل افسانه‌ای است و قلب
    برای زندگی بس است...
    روزی که معنای هر سخن
    دوست داشتن است
    تا تو به خاطر آخرین حرف
    به دنبال سخن نگردی.
    روزی که آهنگ هر حرف
    زندگی است
    تا من به خاطر آخرین شعر
    رنج جستجوی قافیه نبرم.
    روزی که هر لب ترانه‌ای است
    تا کمترین سرود بوسه باشد.
    روزی که تو بیایی
    برای همیشه بیایی
    و مهربانی با زیبایی یکسان شود
    روزی که ما برای کبوترهایمان
    دانه بریزیم...
    و من آن روز را انتظار می‌کشم
    حتي روزی
    که دیگر
    نباشم...

    با بهترین ارزو ها برای دوست ِ بزرگوارم .

    سرشار باشید .

    الف. بامداد
    سلام دوستِ عزیزم!
    ممنون از لطفتون.
    نماز و روزه هاتون قبولِ درگاهِ حّق.


    پنجره را بازکن!
    چشمانت را به آغوش آبی آسمان بسپار وقطره قطره باران را تنفس کن
    بوی خاک خیس و نمناک...
    ببین!
    صدای پای باران که می آید رودخانه بی قرار ترمی شود وموج هایش درهیاهوی قطرات می شکند!
    ببین!
    قطرات باران سرزده پشت شیشه بخارگرفته ی اتاقت جاخوش می کنند
    وبا کنجکاوی به خلوت تو سرک می کشند
    پنجره را باز کن...
    وبه قطرات نرم باران فرصت بده تا طراوتشان را با کلبه ی خاک گرفته ی ذهنت شریک شوند
    تنهايی ات را فراموش کن وهمگام با قطرات باران نرم نرمک پایین بیا
    بیا وهمراه او به صورت لطیف غنچه ها بوسه بزن وگل هاراازخواب بیدار کن ...
    نترس!
    بگذار پرنده ی خیالت زیر باران کمی خیس شود
    بگذار زیرباران پرواز کردن را بیاموزد!
    آن وقت است که می توانی کمی آنطرف ترازخورشید را ببینی
    روی خانه ی نرم ابر ها پاورچین پاورچین راه بروی وسکوت تلخ ستاره رابشکنی
    باور کن...
    اگرپنجره راباز کنی
    رنگین کمان دور از دسترس نخواهدبود...!


    آسمان آبی تر می شود ...

    و من هنوز از دریچه انتظار اندکی هوای اضافی دارم !

    نمی دانم از چه رو با آبی تر شدن آسمان غروب غمگین می شوم … آسمان همیشه تیره ی ساعت هفت غروب که ماهش آنقدر باریک است که گاهی باید دنبالش گشت !

    دریچه هنوز هوا را از من دریغ می کند آنقدر که ناچارم برخیزم و کنارش بایستم ...

    آن بیرون… پایین… زیر این ساختمان بلند… چقدر آدم هست… چقدر ماشین و چقدر چراغ روشن…

    کنار دریچه می ایستم... هوا را از یاد می برم و گرم شمردن آدم ها می شوم! کلافه ام از این همه آدم که همدیگر را نمی بینند… می بینند … امّا خوب نمی بینند! به هم نگاه نمی کنند… نه به همدیگر و نه به من که این بالا زیر نور ماهی که معلوم نیست کدام طرف آسمان جا خوش کرده چشم به دور دورها دوخته ام…

    چشمم از این همه نور اضافی و این آدم های شتابان خسته می شود…

    نفسی عمیق در خلأ می کشم !

    پشیمان از نگاه ...

    پشیمان از هوا ...

    سوی اتاق بی ماه خویش باز می گردم …!
    ساعت ها را بگذارید بخوابند، بیهوده زیستن را نیازی به شمردن نیست « دکتر علی شریعتی»
    سلام....مهدس جان....
    از شما هم ممنون.....
    تو هم ما رو از دعای خیرت محروم نکن...راستش برای ایمانم و ایمان واقعی به اون برام دعا کن...
    مرسی
    سلام
    ممنون
    نماز روزه های شما هم قبول درگاه حق باشه
    التماس دعا داریم.:gol::gol::gol:
    استشمام عطر خوشبوی رمضان از پنجره ملکوتی شعبان گوارای وجودتان
    التماس دعا
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا