salvador
پسندها
3,260

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • باشین خو :w02:
    اهمیت نده داداش بیژن
    آهان! مرسی لطف دارین. ولی یه وقتا انرژیم زیادتره :huh:
    خواهش:)
    فامیل های پدربزرگام هستن ولی داستان داره!
    انشاالله
    خواهش میکنم

    چقدر تعارفات قشنگن:huh:
    چه جالب!
    آورین: دی زرنگی
    آره. تا حالا 6 بار کتاب کادو دادم. ولی حتی یه بارم کسی بهم کادو نداد.

    چی زیاد نیست؟
    چشمت پر نور هم قشنگه :huh:
    بختیاریم. مسجد سلیمان!
    ولی تا حالا نرفتمو ندیدم. جز یه بار
    خدا رفتگان شما رو هم بیامرزه

    صاحب اختیارین :D
    اوه از ظهر تا الان 206؟

    خب من دوستام اهل کتاب و مطالعه نیستن :|
    تخصصی رشته یا کارشونو میخونن.

    یه بار به یه زن 30 ساله کتاب رنگ آمیزی کودکان هدیه دادم. خیلی باحال بود. کلی خندیدیم:biggrin:
    چشم :)
    به لهجه همون سمت خودمونه پ! داداش بیژن من تا چند سال پیش فهمیدم خیلی چیزا رو به لهجه میگم. جالب بود فارسیشونو نمیدونستم. بعد از تحقیق و اینا فارسیشونو فهمیدم :huh:
    دَلِّه! :|
    9ساله فوت شدن!

    الان وقت خجالته :redface::biggrin:
    کادو؟:huh:
    پس هر چی برای خودت میپسندی برای دیگران هم بپسند چی میشه؟:huh:
    واسه شما 66 و 206ه! چه باحال! :)
    واسه من؟؟! :huh:

    بامزه س ها! 1
    2
    3!
    شش 5 شش :)
    بنده خدا! بختش بلند نبود :(
    دس راس شوما رو سر ما داداش! :w02:
    دلّه میدونین چیه؟:huh:
    همون حلبی.
    یادش بخیر. بچه بودم چند بار دیده بودم بابا بزرگم تو حلبی چوب میسوزوند.
    مرسی. امشب با عکس شرمنده میکنیداااا. حالا ما هم هی نمیدونیم عکس ببینیم نمیدونیم خجالت بکشیم؟ عاخه من امشبه رو نت نداشتم با گوشی داداشم وصل شدم.
    آره صفحه خودم. جالب بود... 3. دو تا 0. 3 :)
    آهان. راست میگین. اتو سرد و گرم دارم. با همون درستش میکنم ولی خب... :cry:
    یه روز که کار خیاطی داشتم کتابو هم درست می کنم :)

    ها؟ یعنی خوودکشی نکرده؟:huh: شایدم توطئه انگلیسیا بوده!:huh:
    با گاوا حرف نزدم. کلا چون سنگین وزنه ازش میترسم :huh: ولی گلو آره. نتیجه میده. یاد زنداییم افتادم. یه بار یه پیچک داشتن بیحال شده بود. میگفت چند وقته باهاش حرف نزدم:w15:
    نه. مامانم نبود. من پیش خودم گفتم. مامانم بیشتر از من کتاب دوست داره. همچین جنایتی ازش برنمیاد :w15: همون توطئه انگلیسیا بوده:w02:
    خب جاش گرمه واسه من. واسه اون بیچاره بارونی شد... چترم نداشت :huh:
    داداش بیژن اینجا که از برف و بارون خبری نیست. نمیبنی من هنوز چتر لازم نشدم؟:cry:
    منم دله دوست دارم که توش سیب زمینی بندازیم :w02::w15: یهو سمفنونی مردگان اومد تو ذهنم! اورهان! باربرهای ته کاروانسرا و چوب سوزوندن تو حلبی :|
    الان صفحه 3003 پیام هام هستم :)

    آوردمش تو هنوز خیسه. گذاشتم زیر یه چیز سنگین. ولی مثه روز اوبش که نمیشه:cry:

    داداش بیژن من یه کار بد دیگه هم کردم :cry:
    شب ِ قبلش داشتم میگفتم کاش ترجمه دیگه ش رو خریده بودم. اون قدیمیه. شاید بهتر باشه. بعد فرداش این اتفاق افتاد. فکر نمیکنی خودکشی کرده باشه/:huh::cry:












    بین خودمون باشه. خوشحالم که میتونم برم اون یکی ترجمه رو بگیرم :w02::w15:
    چوب کاری می کنید، استاد شمایید ما داریم درس پس میدیم :)

    ولی یَک حالی از ما گرفت که نگو!
    حالا مامان هم از اونور میگفت:
    تعجب میکنم این کتابو خریدی. کاغذاش خوب نیست. مقواییه!
    خلاصه مقواییه و خشک که بشه کامل حسابی سفت میشن :cry:
    آله :cry::cry::cry::cry:
    آی قلبـــم!:cry:
    داداش بیژن چند صفحه بیشتر نخونده بودم :cry:
    باشه. ولی ازش آب میچکید. انداختم رو بند یکم آبش بچکه :w02::w15::w15: از خنگولی خودم خندم میگیره. من همیشه کتابامو که میبرم تو اتاق نه که تکیه میدم به شوفاژ. بعدش میذارم همون زیر. شانس ما اونروز یه جوری شوفاژ آب میداد که فرش به شعاع نیم متری خیس بود :w15::w15:
    ممنون از همه عکس های زیبا :gol::gol:
    تشکر فت و فراوون
    با اجازتون من برم ،شب شما بخیر :smile::gol:
    خوبم مرسی
    خخخخ یه جورایی!
    کتابم زیر شوفاژ بوده. شوفاژ هم نمیدونم چرا آب میداده. کتاب ما هم زیر شوفاژ بوده و خلاصه وقتی دیدمش خیــــــــــــــــــــــــــــــس ِ اب بود :w02:
    خلاصه کتاب حجمش شد سه برابر! شایدم چهار برابر!!!! یه کتاب هم داشتم زیر این یکی کتاب بود که چون جلدش مقوایی و محکم بوده . یه لبه کوچولوش خیس شد:|
    بله واقعا عالی میشد،الانم فکر کردن بهش خوبه دی گوانتانامو :D
    خواهش میکنم
    ممنون
    بله مخصوصا اگر اون روز امتحانم داشتیم که فوق العاده میشد:w11:
    ممنون از انتخاب عکس های زیبا:gol:
    خواهش میکنم
    سلام داداش بیژن
    دانی چه شده؟
    کتاب نازنینم... به سوگ نشسته ام!




    عَلکی مثلا من بلدم ادبی صوبت کنم :w02:
    سلام ،خوبین ؟
    خواهش میکنم ،بله کلی با تعطیلی مدرسه خاطره داشتیم
    زیبایی برف از دوران کودکی درون ما ها نهادینه شده،یادش بخیر
    ممنون از عکس های زیبا:gol:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا