*** s.mahdi ***
پسندها
20,981

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • قضاوت ممنوع

    هیچ وقت حسرت زندگی آدمایی رو که از درونشون خبــر نـداری نخور !!
    حسـادت نـوعی اعتــراف به حقیــر بــودن خــویـش است.
    هــر قلبـى دردى دارد، فقـط نـحــوه ابــراز آن فــــرق دارد.
    بعضى ها آن را در چشمانشان پنهان ميكنند، و بعضى ها در لبخندشان!!
    خنده را معنی به سرمستی مکن
    آنکه میخندد غمش بی انتهــاست...!
    خب عید و دید وبازدیداتون که تموم شد
    عکس سلفی هاتونم که بگی نگی تموم شد
    ظریف و 5+1 وو تحریم هم رفت تا تیر...
    فعلا نگاه میکنیم
    شنبه بعد تعطیلات هم که رفت
    روز زن هم که با سلام و صلوات تموم شد
    عرب هارو هم که لعنت کردیم
    حالا...
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    آقایون.. جوراب چه رنگی دوست دارین؟! :d
    قال رسول الله(ص)::gol::gol:

    قبر هر روز پنج مرتبه انسان را صدا میزند؛

    1_ من خانه فقر هستم با خودتان گنج بیاورید،

    - گــــنج: لا اله الاالله

    2_ من خانه ترس هستم باخودتان انیس بیاورید،

    - انــیس: تلاوت قرآن

    3_ من خانه مارهاوعقرب ها هستم باخودتان پادزهر بیاورید،

    - پادزهر: صدقه و خیرات

    4_ من خانه تاریکی هاهستم باخودتان روشنایی بیاورید،

    چـــراغ: نماز و نمازشب

    5_ من خانه ریگ ها و خاک ها هستم باخودتان فرش بیاورید.

    فــرش: عمل صالح
    ﺑﻌﺪ ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﻗﻠﯿﻮﻥ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﮔﻔﺘﻪ ﮐﯽ ﺁﺏ ﻗﻠﯿﻮﻥ
    ﺗﻤﻮﻡ ﻣﯿﺸﻪ ﺑﺮﯾﻢ ؟
    ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺳﻔﺮﻩ ﺧﻮﻧﻪ ﺫﻏﺎﻝ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﻣﺮﺩﻩ …
    ﺻﺎﺣﺐ ﺳﻔﺮﻩ ﺧﻮنهﻫﻢ ﺭﻓﺘﻪ ﺯﯾﺮ ﺗﺨﺖ ﻗﺎﯾﻢ ﺷﺪﻩ ﻧﻮﺭ ﮐﻪ
    ﺑﻬﺶ ﻣﯿﺨﻮﺭﻩ ﺟﯿﻎ ﻣﯿﮑﺸﻪ ‎(-:
    قایقی خواهم ساخت
    خواهم انداخت به آب.
    دور خواهم شد از این خاک غریب
    که در آن هیچ کسی نیست که در بیشه عشق
    قهرمانان را بیدار کند.

    قایق از تور تهی
    و دل از آروزی مروارید،
    همچنان خواهم راند
    نه به آبیها دل خواهم بست
    نه به دریا ـ پریانی که سر از آب بدر می آرند
    و در آن تابش تنهایی ماهی گیران
    می فشانند فسون از سر گیسوهاشان

    همچنان خواهم راند
    همچنان خواهم خواند
    «دور باید شد، دور.
    مرد آن شهر، اساطیر نداشت
    زن آن شهر به سرشاری یک خوشه انگور نبود
    هیچ آئینه تالاری، سرخوشیها را تکرار نکرد
    چاله آبی حتی، مشعلی را ننمود
    دور باید شد، دور
    شب سرودش را خواند،
    نوبت پنجره هاست.»
    همچنان خواهم راند
    همچنان خواهم خواند

    پشت دریاها شهری ست
    ...

    خاک موسیقی احساس تو را می شنود
    و صدای پر مرغان اساططیر می آید در باد

    پشت دریا شهری ست
    که درآن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است
    شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند.

    پشت دریاها شهری ست!
    قایقی باید ساخت .
    سلام چشم آقا سید
    اما نمیدونستم شما سیدین
    بعدش شما مگه چند نفرین که راحتین؟خخخخخخخخخخخخخ
    میدونین بابامم میخواد واسه خودش حرف بزنه از فعل و کلمات جمع استفاده میکنه
    بعد من همین رو بهش میگم
    اعیاد بر شمام مبارک انشالله شاد و سلامت باشید

  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا