*** s.mahdi ***
پسندها
20,981

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • گاهی دلم برای خودم تنگ میشود...

    دلم برای كودكی هایم تنگ شده!

    برای روزهایی كه تمام زندگی ام را می توانستم در پرواز بادكنكی خلاصه كنم...

    برای روزهایی كه تمام غمم را با یك لبخند فراموش می كردم...

    دلم برای معصومیتم تنگ شده!!!

    برای تمام آنها كه بودند

    دلم برای آن روز ها كه می توانستم با نگاه مهربانی،

    وجودم را پر از عشق كنم؛تنگ شده است.

    دلم برای خدا تنگ شده است....

    خدایی كه گمش كردم

    خدایی كه در جست و جوی من است!

    دلم برای آن خــــــــــدا،دلم برای آن كودكـــــــی ها تنگ است.....!


    دوستی با بعضی آدم‌ها مثل نوشیدن چای سر گل لاهیجان است.
    باید نرم دم بکشد.
    باید انتظارش را بکشی.
    باید برای عطر و رنگش منتظر بمانی.
    باید صبر کنی تا آماده شود.
    آرام باشی و مقدماتش را فراهم کنی.
    باید آن را بریزی در یک استکان کوچک کمر باریک و خوب نگاهش کنی.
    عطر ملایمش را احساس کنی و آهسته و جرعه جرعه بنوشی‌اش و از بودنش لذت ببری و با حضورش زندگی کنی.
    ممنون که هستی[IMG]
    سلام
    ممنون از عکسای قشنگی که فرستادین
    شرمنده من ی مدت نبودم واسه همین دیر جواب دادم
    مرسی ممنون از لطف تون ببخشید عکساش رو نتونستم بفرستم سنگین بود باعکسها مطلب ملموس تر میشد کل رساله 300 صفحه بود که خیلی خلاصه کردمش میخوام از یک مقاله isi در بیارم اگه اطلاعاتی دارید خوشحال میشم بدونم مرسی
    عکس ماکتش:smile:
    خواهش میکنم. جدی؟ خوب منو ببخشید :)

    ما کوچیکه آقا مدیره مهربونه ادبیات و نجومم هستیم خیییییییییییییلی مهندس خیلییییییییییییییییی آقا خیلییییییییییییییییییییی
    تشکر از محبتتون. آقا یاقوت مهربون. ولی خودم میدونم شعر دوس ندارید، گل دوس دارید ولی راستشو بخواین من خودم ** ام . گفتم دیگه چه کاریه خودم که سر زدم حالا تا شعر بفرستم. من تابستونی هستم : )
    سلام آقا یاقوت مهربون. خیلی بامعرفتین. نباشمم یادمید. یه دنیا سپاس . انشالله هر کجا هستید سلامت و شاده شاد باشید. راستی شعر از 1 به ترنیب بخونید
    :gol::gol::gol:
    (1)

    اي دوست قبولم كن و جانم بستان..

    .مستم كن و وز هر دو جهانم بستان

    با هر چه دلم قرار گيرد بي تو

    آتش به من اندر زن و آنم بستان

    اي زندگي تن و توانم همه تو

    جاني و دلي اي دل و جانم همه تو

    تو هستي من شدي ازآني همه من

    من نيست شدم در تو ازآنم همه تو

    خود ممكن آن نيست كه بردارم دل

    آن به كه به سوداي تو بسپارم دل

    گر من به غم عشق تو نسپارم دل

    دل را چه كنم بهر چه مي‌دارم دل

    در عشق تو هر حيله كه كردم هيچ است

    هر خون جگر كه بي تو خوردم هيچ است
    (2)

    از درد تو هيچ روي درمانم نيست

    درمان كه كند مرا كه دردم هيچ است

    من بودم و دوش آن بت بنده نواز

    از من همه لابه بود از وي همه ناز

    شب رفت و حديث ما به پايان نرسيد

    شب را چه كنم حديث ما بود دراز

    دل تنگم و ديدار تو درمان من است

    بي رنگ رخت زمانه زندان من است

    بر هيچ دلي مباد بر هيچ تني

    آن كز قلم چراغ تو بر جان من است

    اي نور دل و ديده و جانم چوني

    وي آرزوي هر دو جهانم چوني

    من بي لب لعل تو چنانم كه مپرس

    تو بي رخ زرد من ندانم چوني
    (3)

    افغان كردم بر آن فغانم مي سوخت

    خامش كردم چو خامشانم مي سوخت

    از جمله كران‌ها برون كرد مرا

    رفتم به ميان و در ميانم مي سوخت

    من درد تو را ز دست آسان ندهم

    دل بر نكنم ز دوست تا جان ندهم

    از دوست به يادگار دردي دارم

    كان درد به صد هزار درمان ندهم

    اندر دل بي وفا غم و ماتم باد

    آنرا كه وفا نيست از عالم كم باد

    ديدي كه مرا هيچ كسي ياد نكرد

    جز غم كه هزار آفرين بر غم باد

    در عشق توام نصيحت و پند چه سود
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا