pishi khogshel
پسندها
27

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • خودمم نبودم آبجی .....میتونی از این مدیر بپرسی ......و.لی خوشحالم که باز میبینمت
    سسسسسسسسسسسسسللللللللللللللللاااااااااااااااااااااااااااااااممممممممممممممممممم:d
    سلام
    دوست عزیزم
    بالاخره بعد از مدت ها وبلاگ رو به روز کردم
    امیدوارم که این دوری ما رو پا حساب فراموشی نگذارید
    باز هم منتظر نظرات زیباتون در وبلاگ چرا آدم ؟ هستیم
    یا علی



    نمیدانم چرا در میان این همه
    دوست دارم
    تکیه بر تو زنم
    تا آخرین لحظات
    تا آخرین قطره هایی که از چشمانم سرازیر میشود
    سلام خانم مهندس....چطوری خوبیییییی....کجاییییییی تو معلوم هس...خوب هستی...میبینم که امتحانت و یه هفته نیومدی...
    ایشالا موفق باشی....تا بعد
    گویند هر که بمیرد فراموش میشود
    اما ما زنده ایم و سخت فراموش شده ایم


    از درز دنيا نگاه مي کنم
    خانه هايي با پرده هاي کشيده
    رهگذراني سر در گريبان
    با سايه هاي کشيده ...

    از درز دنيا نگاه مي کنم
    کوچه
    تا دو سوي عالم
    بي خواب است ...

    چندي است دنيا
    مرا به کناري نهاده است
    و نمي بيند
    از درز دنيا نگاه مي کنم ...

    .

    .

    .

    در پناه خداي مهربون باشي هميشه عزيزم ...


    دلا محیا شو
    محرم حسین می آید ...
    ندای مکتب انسان پرورش به گوش آید ...
    دلا محیا شو
    که کاروان حسین رهسپار سوی خداست ...
    ز مردگی به درآ !
    تا تو را بیاموزد
    چگونه بودن را ...
    چگونه مردن را ...
    .
    .
    .
    التماس دعا ...
    این پاییز هم رفت، مواظبه دلت باش که بهاری باشه، مراقبه لطافت روحه مهربونت باش تا پاییز کاری که با زمین کرد رو با دلت نکنه

    یلدا مبارک :gol:



    عمريست

    دريا...دريا...باران

    به خورد تو داده اند

    و تو

    هنوز جنگل نشده ای !

    وقتی سرنوشت تو: کوير است

    حتی آسمان هم

    در برنامه ی آتی

    اعتباری برای رویش تو تخصيص

    نمی دهد ...!!!


    فرشته مه نگار
    چرااا نیستی ؟
    سلاااااااام
    خووووووووووبی ؟ :gol:

    شبی در محفلی ذكر علی بود ، شنیدم عاشقی مستانه فرمود ، اگر آتش به زیر پوست داری ، نسوزی گر علی را دوست داری . عید غدیر خم بر شما مبارك


    ورق می خوریم

    همچون دفتری کهنه در باد ...

    و برگ هایمان در خاک گم می شوند ...

    و با باد همسفر

    و در آب جاری ...

    و روزی خواهد رسید

    که دیگر برگی بر این دفتر نخواهد ماند ...

    و آن روز دانه های درشت کلمات

    از هیچ متولد خواهند شد ...!



    به قربانگاهت آمدم
    تا خود را قربانیت کنم
    اما دریغ
    گوش هایم به ندای شیطان لیک گفت


    --------------
    دعایم کن
    که محتاج دعایت هستم

    فانوس تنهایی
    شب عید قربان
    یا علی
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا