"Pejman"
پسندها
8,530

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • وقتی استادا مو رو از ماست میکشن قیافه دانشجو دیدنیه ! می خوایم بیایم بخندیم یه خورده ! :biggrin:

    شایدم خودم چند تا ایراد بهتون گرفتم کیفش بیشتر میشه ! :d

    پذیرایی چی دارین ؟ :w12:
    نکنه ما رو به بهانه شهرستانی بودن دعوت نکنین ! من چند روز دیگه میام تهرون :D
    علیک سلام مرسی شما خوبین ؟ خوب بسه دیگه بابا می ترسم خدایی نکرده دانشمند بشین ! اجتناب کنید ازین راه مخوف که آخر و عاقبت نداره !

    منو ببینین در این هفته که باید مقالم تموم بشه صبح تاشب تو باشگاهم :D
    سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
    :دی
    نه دیگه نمیخواد زحمت بیفتید
    بسیار بسیار تشکر:smile:
    سلام
    تشکر
    خانم مهندس داخل کدوم تالار هستن؟
    سلام العلیکم
    به اقا پزمان عزیز.........
    نیستی مهندس
    معلومه سرت شلوغه خیلی
    ایشالله هرجا هستی با مشغله فراوانی که داری شاد و موفق باشی...
    و روزها بر وفق مرادت باشه مهندس.
    گفتم سلامی عرض کنم....
    خوش باشی همیشه.............
    دل من دیرزمانی ست که میپندارد:
    «دوستی» نیز گلی ست مثل نیلوفرو ناز،
    ساقه ترد ظریفی دارد بی گمان سنگدل است
    آن که روا می دارد جان این ساقه نازک را
    -دانسته-بیازارد!
    درزمینی که ضمیرمن وتوست
    از نخستین دیدار،هرسخن،هر
    رفتار،دانه هایی ست که می افشانیم برگ و
    باری ست که می رویانیم آب و خورشیدو
    نسیمش«مهر»است.گر بدان گونه که
    بایست به بارآید زندگی را به دل
    انگیزترین چهره بیاراید آنچنان باتو
    درآمیزد این روح لطیف که تمنای وجودت
    همه او باشد وبس بی نیازت سازد،ازهمه
    چیزو همه کس زندگی،گرمی دل های به هم
    پیوسته ست تادر آن دوست نباشدهمه
    درهابسته است در ضمیرت اگراین گل
    ندمیده ست هنوز عطرجان پرورعشق گربه
    صحرای نهادت نوزیده ست هنوز دانه ها را
    بایداز نوکاشت آب و خورشیدو نسیمش را
    از مایه جان خرج می باید کرد رنج می باید
    برد دوست می باید داشت بانگاهی که درآن
    شوق بر آردفریاد با سلامی که در آن نور
    ببارد لبخند دست یکدیگررا بفشاریم به
    مهر جام دل هامان را مالامال از یاری،
    غمخواری بسپاریم به هم بسراییم به آواز
    بلند-شادی روح تو !ای دیده به دیدار تو
    شادباغ جانت همه وقت ازاثرصحبت دوست
    تازه،عطرافشان
    گلباران باد




    یادت هست مادر؟
    اسم قاشق را گذاشتی قطار، هواپیما، کشتی؛ تا یک لقمه
    بیشتر بخورم یادت هست؟
    شدی خلبان، ملوان، لوکوموتیوران
    میگفتی بخور تا بزرگ بشی
    آقا شیره بشی... خانوم طلا بشی

    و من عادت کردم که هر چیزی را بدون اینکه دوست داشته
    باشم قورت بدهم حتی بغض های نترکیده ام را...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا