رفیق هیمن تازه به من خبر دادن که باید برم قتلگاه ،من سر قولم هستم 8شروع میکنیم ،انشاله که اگه بشه فردا شب میام و میگم چقدر خوندم ،اگه هم نشد که شرمندهات میشم
والا الان خاله ام زنگ زده میگه خاله شوهرم رفته تهران بیا خونه من بیچاره ام نتونستم بگم نه این هم حکایت ما اگه نتشون وصل باشه هم من جرات نمیکنم بگم صب برم نت چون برام دست میگره که این چه خوندنه و گزارشات به مامی میده

خوب بخون تا من بیام باشه عزیزم؟؟؟